|
|
چرا امام حسین (ع) در روز عاشورا از پروردگار طلب باران نکرد؟ |
|
|
تور کربلا. تور زمنی کربلا. تور هوایی کربلا یکی از پرسش های که ممکن است پرسیده می شود این است که چرا امام حسین (ع) در روز عاشورا برای رفع تشنگی از خدا طلب باران نکرد؟ ۱) پیامبران و امامان معصوم (ع) ملزم بودند که در تمام کارها و زندگی روزمره خود از علم و قدرت معمولی استفاده کنند. در برخورد با دوستان، دشمنان، برآوردن نیازهای زندگی و … از علم و توانایی که از طریق عادی به دست آمده، استفاده می کردند و در برخورد با ستمکاران از راه های معمولی و عادی استفاده می کردند و دست به معجزه و کار خارق العاده نمی زدند (مگر در موارد مخصوص و به اذن الهی) که مصلحت دین خداوند و هدایت مردم در آن بود؛ با این که قدرت داشتند به وسیلة اعجاز دشمنان خود را در یک لحظه به کام نیستی ببرند و تمام کارها طبق خواست آن ها در جریان باشد
امام باقر(ع) فرمود: “اسم اعظم ۷۳ حرف است.ودر پیش “آصف بن برخیا” یک حرفش بود که با به کار بردن همان یک حرف در یک لحظه تخت بلقیس را آورد، و پیش ما (امامان) ۷۲ حرف از اسم اعظم هست”. (اصول کافی،ج۱، ص ۲۳۰، حدیث ۱)
امام حسین(ع) هم با این که مستجاب الدعوه و دارای اسم اعظم الهی بود، و می توانست به اذن پروردگار همه دشمنان را از این طریق نابود کند، نیز می توانست از زمین چشمه گوارا بجوشاند یا از آسمان باران بباراند (با اذن خدا) و خود و اصحابش را سیراب نماید، ولی این کار را نکرد. زیرا این امور باید به صورت عادی و طبیعی پیش برود و مردم خودشان باید به این نتیجه برسند که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است.
امیرمؤمنان در یکی از بخشهای خطبه قاصعه با اشاره به زندگی پیامبران، به همین سنت عام الهی اشاره کرده و میفرماید: «اگر خدوند اراده میفرمود،به هنگام بعثت پیامبران،درهای گنج و معدنهای جواهرات و باغهای سرسبز را روی پیامبران میگشود، نیز پرندگان آسمان و حیوانات وحشی را همراه آنان به حرکت در میآورد، اما اگر این کار را میکرد،آزمایش از میان میرفت و پاداش و عذاب بیاثر میشد و بر مؤمنان، اجر و پاداشِ امتحان شدگان لازم نمیشد و ایمان آورندگان ثواب نیکوکاران را نمییافتند و واژههای «ایمان،کفر، خوب،بد و…» معانی خود را از دست میداد». (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۱۹۲، ص ۳۸۹ – ۳۸۷)
۲) آزمایش یکی از سنتهای پروردگار است که در آیات بسیاری بیان شده، که غیر قابل تغییر بوده، در مورد همةانسانها از جمله پیامبران و امامان(ع) جاری است. کربلا نیز صحنة آزمون الهی است. آزمون حسین و یاران او از یک طرف و دشمنان از طرف دیگر. برای چنین صحنهای باید ابزار آزمایش آماده باشد، که از جملةآنها تشنگی بود، حسین و یارانش تا با صبر و شکیبایی در مقابل این مصیبت و آزمون الهی،به پاداش عظیم صابران دست یابند و اجر و پاداش مصیبت دیدگاه در راه خدا را دریافت کنند.
۳) اگر قرار باشد ائمه با علم لدنی و علم غیب که از خداوند دریافت می کردند، زندگی کنند و با دیگران برخورد نمایند و نیازهای خود را برآورده کنند، دیگر امامت، مقام با ارزشی محسوب نمی شد و اصولاً نمی توانستند الگوی ما باشند، بلکه امامان باید مثل خود ما با زحمت بسیار و تلاش و کار و … زندگی خود را فراهم می کردند و بر مشکلات چیره می شدند و در این راه مشکلات بسیاری را تحمل می کردند. زندگی آن ها سخت تر و مشکل تر بود و رنج های بی شماری را در راه رسیدن به خدا و زندگی جاودانه تحمل کردند. قانون و سنت الهی این است که هر انسانی در سایه تلاش و تحمل سختی و بردباری به مراتب کمال و قرب الهی نائل شود.
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند
۴) مسئله اصلی در روز عاشورا تشنگی نبود تا با رفع آن مشکل حل شود. اگر امام دعا میکرد و باران میآمد و آب برای رفع تشنگی پیدا میشد، نتیجه قابل توجهی نداشت؛ حداکثر امام و یارانش سیراب میشدند و ساعتی بیشتر ایستادگی میکردند و چند نفر بیشتر از افراد دشمن را میکشتند، ولی بالاخره شهید میشدند. مسأله اصلی در آن صحنه، مبارزه با ظلم یا تسلیم شده بود، که یکی به شهادت میانجامید و دیگری به ذلت، و بودن یا نبودن آب در آن اثری نداشت .
۵) از طرف دیگر تشنگی در روز عاشور و منع سپاهیان دشمن برای آبرسانی به زنان و فرزندان سبب رسوا شدن آنها و آشکار شدن چهرة خشن و غیر انسانی و قساوت آمیز آنان بود.
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
![](/weblog/theme-desiner/21/19.gif) |
|
|
نوشته شده توسط
رامش در یک شنبه 12 دی 1395 |
|
|
|
این افرد در روز عاشورا امام حسین(ع) را تنها گذاشتند |
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا برخلاف شهدای کربلا که با جان خویش وفداکاری امام خویش را یاری کردند افرادی هم بودند که به امام وسعادت ابدی خود پشت کردند واموال ومقامهای زود گذردنیوی انها را فریفته کرد همانان که همای سعادت بر بام زندگی شان نشست تا مرکب عروج ایشان به سوی رضوان باشد، اما مستی رفاه طلبی، دنیاپرستی، مرگ گریزی، قدرت خواهی و عوام زدگی، عقل و تفکر را از آنان ربود و هر یک با بهره گیری از موقعیت خاص خود، دست رد به بخت زرین خویش زده و دعوت امام را اجابت نکردند.
آری! دنیا، گاه سکوی پرش سبک بالان به سوی ملکوت و گاه مرتعی زیبا و دلفریب برای دنیا طلبان ظاهر بین است: «زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین والقناطیر المقنطرة من الذهب والفضة و الخیل المسومة والانعام والحرث ذلک متاع الحیوة الدنیا والله عنده حسن الماب ». (1)
محبت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب های ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولی) اینها (در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند،) سرمایه زندگی پست (مادی) است؛ و سرانجام نیک (و زندگی والا و جاویدان)، نزد خداست.
دقت در زندگی هر یک از زیانکاران در جریان حماسه کربلا، ما را به نقطه های آغازین سقوط حیات ایشان رهنمون و فرجام سوء ردکنندگان دعوت امام را مبرهن می سازد. حیات این گروه را مرور می کنیم:
1- عبدالله بن عمر
عبدالله فرزند عمر بن خطاب و از صحابی رسول گرامی اسلام (ص) است. (2) عمر او را در اداره حکومت پس از خود ناتوان دید ابن عمر بعد از عثمان از بیعت با امام علی (ع) سرپیچی کرد، (4) یاری نکردن حق و خار نکردن باطل دو ویژگی منفی او در نگاه امیرمؤمنان بود. (5) او خلافت معاویه را به رسمیت شمرد و با وی بیعت کرد، (6) آن هنگام که معاویه برای یزید بیعت می ستاند، ابن عمر به گروه مخالفان پیوست، اما معاویه از او بیمناک نبود و به وفاداری او در آینده ایمان داشت (7) و در این باره به فرزندش چنین گفت: «عبدالله بن عمر گرچه از بیعت امتناع ورزید، ولی او با توست، قدرش را بدان و او را از خود مران.» (8)
در آغاز خلافت یزید و پس از ورود امام حسین (ع) به مکه «ابن عمر» برای ترغیب آن حضرت به بیعت با یزید نزد ایشان رفت و گفت: از دشمنی دیرین این خاندان با شما آگاهی داری، مردم به او (یزید) روی آورده اند و درهم و دینار در دست اوست، در صورت مخالفت با او کشته می شوی و گروهی از مسلمانان نیز قربانی می گردند. من از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: «حسین کشته خواهد شد و اگر مردم دست از یاری او بردارند به خواری و ذلت ابدی مبتلا خواهند شد.» پیشنهاد من این است که مانند همه مردم راه صلح پیش گیری! (9)
امام در پاسخ پیشنهاد عبدالله بن عمر چنین فرمود: ابوعبد الرحمان! آیا نمی دانی پستی دنیا به اندازه ای است که سر یحیی بن زکریا به زناکاری از زناکاران بنی اسرائیل هدیه داده می شود. مگر نمی دانی که بنی اسرائیل بین طلوع فجر تا طلوع سپیده خورشید هفتاد پیامبر را به قتل رسانده و سپس در محل کار خویش می نشستند و به خرید و فروش می پرداختند. گویا که هیچ جنایتی را مرتکب نشده اند، پروردگار تعجیل نفرمود و مدتی به آنان مهلت داد و سپس دست انتقام الهی با شدیدترین وجه گریبان آنان را گرفت و به سزای اعمالشان رساند.
«اتق الله یا ابا عبدالرحمن و لاتدعن نصرتی؛ اباعبدالرحمن! از خدا بترس و از یاریم دست برندار ...» (10)
ابن عمر دعوت حجت خدا را رد کرد و راهی مدینه شد و پس از شهادت امام، نامه ای به یزید نگاشت و ضمن پذیرش خلافتش با وی بیعت کرد. (11)
در جریان شورش مردم مدینه، او ضمن نکوهش پیمان شکنی مردم، خطاب به خاندان خویش گفت: «اگر بدانم هر یک از شما دست از بیعت با یزید برداشته و از مخالفان او حمایت کرده اید رابطه من با او قطع خواهد گردید.» (12)
در زمان خلافت عبدالملک مروان و پس از ورود حجاج بن یوسف به مدینه، عبدالله بن عمر شبانه نزد حجاج رفت تا به وسیله او با عبدالملک بیعت نماید، او در توجیه شتاب خود این سخن رسول خدا (ص) را یادآور شد «هر کس بمیرد و پیشوایی نداشته باشد به مرگ مردان جاهلی مرده است.» و گفت: می ترسم شب را بدون امام به صبح برسانم! گویند که حجاج برای تحقیر «ابن عمر» پای خود را از فراش بیرون کرد و گفت: برای بیعت دست خود را بر روی پایم بگذار! (13)
این ماجرا اوج ذلت شخصیتی است که با وجود کهنسالی و نقل روایات فراوان از پیامبر اکرم (ص)، توان تمییز صف صالحان از ستمگران را نداشت و همواره برای حفظ «آقایی » خویش در جبهه پیشوایان ظالم قرار می گرفت، اما سرانجام فرجام دنیوی کردار خود را نیز دید.
عبدالله بن عمر آخرین صحابی، در اواخر حیات خود بینایی اش را از دست داد و در مکه از دنیا رفت. (14)
2 - عبیدالله بن حر جعفی
عبیدالله، از اشراف، شجاعان و شعرای معروف کوفه بود و در گروه پیروان عثمان قرار داشت. پس از قتل عثمان کوفه را به قصد شام ترک گفت و در کنار معاویه جای گرفت و با سپاه او در جنگ صفین شرکت جست. وی پس از شهادت حضرت علی (ع) به کوفه بازگشت. (15)
ابن حر، در منزل بنی مقاتل (16) با کاروان امام حسین (ع) مواجه شد، حضرت نخست «حجاج بن مسروق » را به منظور همراهی و یاری نزد او فرستاد، لیکن عبیدالله بن حر به فرستاده امام جواب رد داد و گفت: «به خدا سوگند از کوفه بیرون نیامدم جز آن که اکثر مردم خود را برای جنگ مهیا می کردند و برای من کشته شدن حسین (ع) حتمی گردید. من توانایی یاری او را ندارم و اصلا دوست ندارم که او مرا ببیند و نه من او را!»
پس از بازگشت حاجیان از مکه امام خود به همراه چند تن از یارانش به نزد عبیدالله رفت و پس از سخنان آغازین به وی چنین فرمود: «ابن حر! مردم شهرتان به من نامه نوشته اند که همه آنان به یاری من اتحاد نموده و پیمان بسته اند و از من درخواست کرده اند که به شهرشان بیایم، ولی واقع امر بر خلاف آن چیزی است که ادعا کرده اند، تو در دوران عمرت گناهان زیادی مرتکب شده ای، آیا می خواهی توبه کنی تا گناهانت پاک گردد؟ !» ابن حر گفت: «چگونه؟»
امام فرمود: «فرزند دختر پیامبرت را یاری کن و در رکابش بجنگ.» ابن حر گفت: «به خدا قسم کسی که از تو پیروی کند به سعادت ابدی نائل می گردد، ولی من احتمال نمی دهم که یاری ام به حال تو سودی داشته باشد، زیرا در کوفه برای شما یاوری نیست. به خدا سوگندت می دهم که از این کار معافم دار، زیرا نفس من به مرگ راضی نیست و من از مردن سخت گریزانم. اینک اسب معروف خود «ملحقه » را به حضورت تقدیم می دارم، اسبی که تاکنون هر دشمنی را که تعقیب کرده ام، به او رسیده ام و هیچ دشمنی نیز نتوانسته است به من دست یابد! شمشیر من را نیز بگیر، همانا آن را به کسی نزدم جز آن که مرگ را بر آن شخص چشانیده ام!»
امام در برابر سخن نسنجیده و نابخردانه ابن حر چنین فرمود: «حال که در راه ما از نثار جان دریغ می ورزی، ما نیز به تو و به شمشیر و اسب تو نیاز نداریم، زیرا که من از گمراهان نیرو نمی گیرم . تو را نصیحت می کنم همان گونه که تو مرا نصیحت نمودی، تا می توانی خود را به جای دور دستی برسان تا فریاد ما را نشنوی و کارزار ما را نبینی، فوالله لایسمع واعیتنا احد و لاینصرنا الا اکبه الله فی نار جهنم؛ به خدا سوگند اگر صدای استغاثه ما به گوش کسی برسد و به یاریمان نشتابد خداوند او را در آتش جهنم خواهد افکند.» (17)
دنیازدگی و مرگ گریزی «ابن حر»، مانع وزش نسیم سعادت بر زندگی گناه آلودش شد، نسیم روح افزایی که می رفت کردار ناشایست گذشته اش را محو و او را در صف صالحان و شهدا قرار دهد.
گرچه عبیدالله بن حر، امام را در منزل بنی مقاتل ترک گفت، اما حسرت و پشیمانی ابدی بر باقی مانده عمرش سایه افکند و زندگی اش را قرین تاسف و ماتم ساخت حتی در سروده هایش آهنگ ندامت و حسرت پدیدار گشت. (18)
فیالک حسرة ما دمت حیا تردد بین صدری و التراقی حسین حین یطلب بذل نصری علی اهل الضلالة والنفاق ولو انی اواسیه بنفسی لنلت کرامة یوم التلاق (19)
- آه از حسرتی که تا زنده ام در میان سینه و گلویم در جریان است. - آن گاه که حسین برای برانداختن اهل گمراهی و نفاق از من یاری طلبید. - اگر آن روز جانم را برای یاری اش می نهادم، روز قیامت به کرامت و جایگاه والا دست می یافتم.
ابن زیاد، پس از آگاهی از ندامت «ابن حر»، او را به کاخ خود فرا خواند و «ابن حر» به هر تدبیری که بود توانست از دستش بگریزد. او سرانجام خود را به کربلا رسانید و در مقابل قبر مطهر امام حسین (ع) ایستاده و قصیده معروف خود را - که بیش از چهارده بیت آن در دست نیست - سرود. بعضی از ابیات آن از این قرار است:
یقول امیر قادر و ابن غادر الا کنت قاتلت الحسین بن فاطمه و نفسی علی خذلانه واعتزاله و بیعة هذا الناکث العهد لائمه فیا ندمی ان لا اکون نصرته الاکل نفس لاتسدد نادمه و انی لانی لم اکن من حماته لذو حسرة ما ان تفارق لازمه (20)
عبیدالله بن حر، پس از مرگ یزید و فرار ابن زیاد، با قیام مختار همصدا شد و به همراه گروهی به مدائن رفت ، ولی سپس در کنار «مصعب بن زبیر» با «مختار» جنگید. پس از مدتی «مصعب » به او مظنون شد و او را حبس کرد. مدتی بعد با شفاعت گروهی از قبیله «مذمح » وی را آزاد ساخت. ابن حر، پس از آزادی به عبدالملک مروان پیوست و چون به کوفه آمد شهر را در دست کارگزاران «ابن زبیر» دید. او مورد تعقیب خصم قرار گرفت و با بدنی مجروح بر کشتی سوار شد تا از فرات عبور کند، وی برای فرار از اسارت خود را در آب انداخت و کشته شد.
مورخان، مرگ او را در سال 68 ه.ق نوشته اند. گویند که «مصعب بن زبیر» «عبیدالله بن حر» را بر دروازه کوفه آویخت. (21)
3 - عمرو بن قیس
عمرو، به همراه پسر عموی خود در منزل بنی مقاتل به محضر امام حسین وارد شد. در ابتدا عموزاده اش به امام گفت: «این سیاهی که در محاسن شما می بینم از خضاب است یا موی شما بدین رنگ است؟»
گردباد دنیاگرایی در پوشش فرینده عائله مندی و امانت داری مردم، ابن قیس و عموزاده او را در دام خود نهاد و آن دو را از همراهی با کاروان نور و راه یابی به بهشت جاودان بازداشت و در کویر نفس سرکش جای داد.
حضرت فرمود: «خضاب است، موی ما بنی هاشم زود سپید می شود... آیا برای یاری من آمده اید؟» عمرو بن قیس گفت: «عایله زیادی دارم، مال بسیاری از مردم نزد من است و نمی دانم کار به کجا می انجامد . خوش ندارم امانت مردم از بین برود!» پسر عمویش نیز همانند او پاسخ داد.
امام فرمود: «فانطلقا فلاتسمعا لی واعیة، و لاتریا لی سوادا، فانه من سمع واعیتنا او رای سوادنا فلم یجبنا و لم یغثنا کان حقا علی الله عزوجل ان یکبه علی منخریه فی النار؛ پس از این جا بروید، تا فریاد ما را نشنوید و ما را نبینید، همانا هر کس ندای ما را بشنود و یا ما را ببیند و پاسخ نگوید و به یاریمان نشتابد، سزاوار است که خداوند او را به بینی در آتش افکند.» (22)
گردباد دنیاگرایی در پوشش فرینده عائله مندی و امانت داری مردم، ابن قیس و عموزاده او را در دام خود نهاد و آن دو را از همراهی با کاروان نور و راه یابی به بهشت جاودان بازداشت و در کویر نفس سرکش جای داد. «و ما الحیوة الدنیا الا متاع الغرور.» (23)
4 - هرثمة بن ابی مسلم
هرثمه، به همراه سپاهیان امام علی (ع) در جنگ صفین شرکت کرد. در بازگشت، سپاه امام در کربلا توقف نمود. هرثمه می گوید: پس از برپایی نماز صبح، حضرت امیر (ع) مشتی از خاک کربلا را برداشت و آن را بویید و فرمود: «واها لک ایتها التربة، لیحشرن منک اقوام یدخلون الجنة بغیر حساب؛ ای خاک! همانا از تو مردمی محشور می شوند که بدون حسابرسی وارد بهشت می گردند.»
ابن ابی مسلم، یکی از نیروهای اعزامی «عبیدالله بن زیاد» به کربلا بود، او می گوید: هنگامی که به سرزمین کربلا رسیدیم، به یاد آن حدیث افتادم، بر شترم نشستم و به سمت امام حسین (ع) رفتم. پس از عرض سلام، حدیثی که از پدر والای ایشان شنیده بودم بازگو کردم، امام فرمود: «با ما هستی یا بر ضد ما؟» گفتم: «نه با شما هستم و نه بر شما! دخترانم را در شهر نهادم و از ابن زیاد بر ایشان نگرانم.»
حضرت در پاسخ فرمود: «فامض حیث لاتری لنا مقتلا و لاتسمع لنا صوتا، فو الذی نفس حسین بیده لایسمع الیوم واعیتنا احد فلایعیننا الا اکبه الله بوجهه فی جهنم؛ (24) برو! تا آن که قربانگاه ما را نبینی و صدای ما را نشنوی، قسم به آن که جان حسین در دست اوست، اگرکسی امروز صدای ما را بشنود و به یاریمان نشتابد، هر آینه خداوند او را با صورت در دوزخ می افکند.»
اگر فقدان توکل و دلبستگی به دنیا قرین زندگی انسان گردد، اندیشه و دیدگاهی چون هرثمه خواهد داشت؛ او که خود شاهد همراهی زن و فرزند امام حسین و سایر بنی هاشم و حضورشان در صحنه بحرانی کربلاست، از فرزندان خود یاد می کند و به بهانه نگرانی حال آنان، از همراهی با حجت خدا روی گردان است. «انما اموالکم و اولادکم فتنة و الله عنده اجر عظیم.» (25)
5 - مالک بن نضر ارحبی و ضحاک بن عبدالله مشرقی
ضحاک، به همراه مالک بن نضر ارحبی به حضور امام حسین (ع) رسید، این دیدار ظاهرا در کربلا صورت گرفت، امام پس از خوشامدگویی، سبب حضورشان را جویا شد، آنان در پاسخ گفتند: برای عرض سلام خدمت رسیدیم و از خدا عافیت و سلامت شما را خواستاریم، مردم برای جنگ با شما جمع شده اند! نظر شما چیست؟ امام پاسخ داد: «حسبی الله و نعم الوکیل؛خدا مرا کفایت می کند و چه نیکو وکیلی است.»
آن دو برای امام دعا کردند، آن گاه حضرت فرمود: چرا مرا یاری نمی کنید؟ مالک بن نضر با بیان این جمله که: من مقروض هستم و عیال دارم، دعوت امام را رد کرد و رفت.
ضحاک بن عبدالله نیز مشابه سخن ابن نضر را گفت و سپس حضور موقت و مشروط خود را در کنار امام پیشنهاد داد و گفت: تا آن جا از شما دفاع خواهم کرد که دفاع من به حال شما مفید باشد، در غیر این صورت در جدایی از شما آزاد خواهم بود، امام نیز پذیرفت.
او در روز عاشورا، دلیری به خرج داد و امام بارها او را تشویق و دعا فرمود. چون جمله یاران امام حسین (ع) - جز سوید بن عمر و بشیر بن عمرو - به شهادت رسیدند، او نزد حضرت آمد و شرط پیشین خود را یادآور شد و از ایشان اجازه بازگشت خواست، امام هم آزادش گذاشت.
او که قبلا اسب خود را در یکی از خیمه ها پنهان کرده بود، پس از اذن امام، سوار بر اسب شد و فرار کرد. تعدادی از سربازان «ابن سعد» به تعقیب او پرداختند، ضحاک چون به روستایی به نام «شفیه » رسید ایستاد، تعقیب کنندگان او را شناختند و رهایش کردند. (26)
ماجرای «ضحاک بن عبدالله » در نوع خود بی نظیر است، او که تا دقایق پایانی حماسه عاشورا در کنار امام شمشیر زد و شماری از لشکریان خصم را از پای درآورد و از نزدیک شاهد صحنه مظلومیت خاندان رسالت بود، چگونه بر عاقبت نیکوی خود پشت پا زد و خود را از فیض شهادت در رکاب سالار شهیدان محروم ساخت! آری، او به دنیا دل بسته بود و اسبش نیز وسیله پیوند مجدد او به این زندگی ناپایدار و گذرا گردید ... : «ذلک بانهم استحبوا الحیوة الدنیا علی الآخرة.» (27)
پی نوشت ها: 1) آل عمران (3) آیه 14 2) ابی الحجاج یوسف المزی، تهذیب الکمال، مؤسسة الرساله، ج 15، ص 332 3) محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، دارالمعارف، ج 4، ص 227 4) مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 15 5) نهج البلاغه، انتشارات هجرت، ص 521; قصارالحکم: 262 6) تاریخ طبری، ج 5، ص 58 7) فاما عبدالله بن عمر، فرجل قد وقذته العباده و اذا لم یبق احد غیره بایعک، ر . ک: ابی مخنف، وقعة الطف، مؤسسة النشر الاسلامی، 1367 ش، ص 69 8) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیة، ج 44، ص 311 9) خوارزمی، مقتل الحسین، مکتبة المفید، ج 1، ص 190 و 191؛ سخنان حسین بن علی، محمد صادق نجمی، دفتر انتشارات اسلامی، ص 42 10) ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطقوف، دار الاسوه، 1414ق، ص 102 11) ابن حجر، فتح الباری، دار احیاء التراث العربی، ج 13، ص 59; تاریخ طبری، ج 5، ص 571 و عبدالله بن عمر به وسیله ولید با یزید بیعت کرد . ر . ک: مروج الذهب، ج 2، ص 316 12) محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح بخاری، دارالکتب العلمیه، ج 8، ص 99 13) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 242; قاموس الرجال، للشیخ محمد تقی شوشتری، مؤسسة النشر الاسلامی، ج 6، ص 541 14) ابن حجر، الاصابه، رقم 4825; الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 4، ص 105 - 138 15) ابن حزم، جمهرة انساب العرب ص 385 ؛ تاریخ طبری، ج 5، ص 128 16) این منزل، منسوب به مقاتل به حسان بن ثعلبه است و بین عین التمر و قطقطانیه قرار دارد ر . ک: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 4، ص 374 17) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، مؤسسة الاعلمی، ج 4، ص 50 و 51; شیخ مفید، الارشاد، موسسة آل البیت، ج 2، ص 81 و 82; خوارزمی، مقتل، ج 1، ص 226 و مقرم، مقتل الحسین، ص 189 18) ر . ک: ادب الطف، جواد شبر، ج 1، ص 93 - 100 19) همان، ص 96 و 97 20) الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 288 و 289; وقعة الطف، ص 277; ادب الطف، ص 98 21) تاریخ طبری، ج 5، ص 105، 106، 129، 131، 135; الکامل فی التاریخ، ج 4، 289 و انساب الاشراف، ج 5، ص 295 22) شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص 308; رجال الکشی، شیخ طوسی، ص 113; بحارالانوار، ج 45، ص 84; ابوعلی حائری، منتهی المقال، ج 5، ص 115 - 117 و موسوعه کلمات الامام الحسین (ع)، ص 369 23) آل عمران (3) آیه 185; حدید (57) آیه 20: زندگی دنیا جز متاع و مایه فریبکاری نیست. 24) شیخ صدوق، الامالی، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ص 117، تاریخ ابن عساکر (ترجمه الامام الحسین علیه السلام)، مؤسسة المحمودی، بیروت، 1389ق، ص 235، بحارالانوار، ج 44، ص 255، شیخ عبدالله البحرانی، العوالم، مدرسة الامام المهدی (ع)، قم، 1407 ق، ج 17، ص 147; موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 379 و 380 25) سوره تغابن (64) آیه 15: به حقیقت، اموال و فرزندان شما اسباب فتنه و امتحان شما هستند (چندان به آنها دل نبندید) و (بدانید که) پاداش بزرگ پیش خداست . 26) تاریخ طبری، دارالکتب الاسلامیة، بیروت، ج 3، ص 315 و 329; الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 73; انساب الاشراف، ج 3، ص 197; سماوی، ابصار العین، ص 101; سید مرتضی عسکری، معالم المدرستین، مؤسسة البعثه، ج 3، ص 113، موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، 378 452 و 453 . 27) سور نحل (16) آیه 107: آن به این جهت است که آنها دنیا را بیشتر دوست داشته و بر آخرت ترجیح می دادند.
0
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
,
![](/weblog/theme-desiner/21/19.gif) |
|
|
نوشته شده توسط
رامش در شنبه 11 دی 1395 |
|
|
|
فضیلت زمین کربلا به زمین مکه |
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
امام صادق عليه السلام فرمودند:
مكه سخن گفت به كرامت هاى خداوند تفاخر نمود و گفت : كيست مانند من و حال آنكه خانه خدا روى من بنا شده و مردم از اطراف به جانب من مى آيند، چون مكّه تفاخر نمود وحى شد، كه اى مكّه بجاى خود باش ، نيست فضل خانه كه سبب فضل تو است در جنب فضل كربلا، مگر به مانند سوزنى كه در دريا فرو برند، پس چه اندازه آب از دريا برميدارد، و اگر خاك كربلا نبود تو را فضيلت نميدادم ، و اگر آن شخص (امام حسين عليه السلام ) كه در آنجا مدفون است نبود نه تو را و نه خانه را خلق مى كردم پس بجاى خود باش و تواضع و خشوع نما، و تكبّر مكن بر كربلا و الّا تو را به جهنّم خواهم انداخت .
متن عربی این حدیث :عن الصّادق عليه السلام انّ ارض الكعبة قال مَن مِثلى و قد بنى بيت اللّه على ظهرى ياتينى النّاس من كل فجّ عميق و جعلت حرم اللّه و امنه ، فاوحى اللّه اليها كفّى و قرّى ما فضل ما فضّلت به فيها اعطيت ارض كربلا الّا بمنزلة الّا برّة غمت فى البحر فحملت من مأ البحر و لولا تربة الحسين عليه السلام ما فضّلتك و لولا ما ضمّنة كربلا لما خلقتك و لا خلقت الذّى افتخرت به فقرىّ و استقرّى و كونى دنيا متواضعا ذليلا مهيمنا غير مستنكف و لا مستكبر لارض كربلا والّا مسخنده و هويت بك فى نار جهنّم .
و قال على بن الحسين عليه السلام اتّخذ اللّه ارض كربلا حرما قبل ان يتّخذ مكّة حرما باربعة عشرين الف عام و انّها تزهر لاهل الجنّة كالكوكب الدّرى
امام سجّاد عليه السلام فرمودند:
خداوند زمين كربلا را حرم قرار داد 24 هزار سال قبل از آنكه مكّه را حرم قرار دهد، و آن زمين ميدرخشد براى مردم بهشت مانند ستاره درخشان . و عن ابى جعفر عليه السلام قال خلق اللّه كربلا قبل ان يخلق الكعبة باربعة عشرين الف عامٍ و قدّسها و بارك عليها فما زالت قبل ان يخلق اللّه الخلق مقدّسة و مباركة و لاتزال كذلك و جعلها اللّه افضل الارض فى الجنّة . و امام باقر عليه السلام مى فرمايد: خداوند كربلا را خلق كرد 24 هزار سال قبل از آنكه كعبه را خلق نمايد و آن زمين را مقدس نمود و بركت داد و قبل از آن خلق ننموده بود مقدّسى و مباركى مانند آن زمين و خداوند زمين كربلا را در بهشت افضل زمينها قرار داده است . تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
مکه,
کربلا,
,
![](/weblog/theme-desiner/21/19.gif) |
|
|
نوشته شده توسط
رامش در سه شنبه 7 دی 1395 |
|
|
|
حضرت امام علی(ع) و واقعه عاشورا |
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا. حضرت امام علی(ع) در مورد واقعه عاشورا احادیث بسیاری دارند هرثمة بن سلیم گوید: با امام علی علیهالسّلام به صفین (برای جنگ با معاویه) میرفتیم، وقتی به زمین کربلا رسیدیم حضرت در آنجا با ما نماز جماعت خواند بعد از سلام نماز با دست مبارک مقداری از خاک کربلا برداشت و بوئید، سپس فرمود: خوشا به حال تو ای خاک، البته که از تو گروهی (روز قیامت) محشور شوند که بیحساب وارد بهشت میگردند. هرثمة وقتی به خانه برگشت به همسر خود به نام جرداء که از شیعیان حضرت بود گفت: آیا نمیخواهی تو را از کار مولایت اباالحسن به شگفت آورم؟ وقتی به سرزمین کربلا رسیدیم مقداری از خاک آن زمین برداشت و بوئید و گفت: خوشا به حال تو ای خاک البته که از تو گروهی روز قیامت محشور میشوند که بیحساب وارد بهشت میگردند، او از کجا علم غیب دارد؟ جرداء همسرش گفت: ای مرد ما را رها کن، امیرالمؤمنین جز حق نمیگوید. هرثمة گوید: (روزگار گذشت تا در زمان یزید) عبیدالله بن زیاد برای جنگ امام حسین علیهالسلام مردم را بسیج میکرد، من در آن لشکر بودم، وقتی به زمین کربلا و امام حسین و اصحاب او رسیدم، به یادم آمد آن منزلی را که با علی علیهالسلام آمده بودم و آنجائی که حضرت خاک را برداشته و آن سخن را گفته بود شناختم. از آمدن خود ناراحت شدم، اسب خود را به طرف اباعبدالله الحسین رانده نزد حضرت آمدم سلام کردم و حدیث پدر بزرگوارش در این امکان را نقل کردم. حضرت فرمود: به کمک ما آمدی یا بر علیه ما؟ گفتم: ای پسر پیامبر نه با شما و نه بر علیه شما، زن و فرزندم را رها کردم و از پسر زیاد بر ایشان نگرانم، حضرت فرمود: زود برگرد و دور شو تا کشته شدن ما را نبینی، سوگند به آنکه جان حسین در دست اوست، هیچ کس امروز نیست که کشته شدن ما را ببیند و یاری نکند مگر اینکه داخل جهنم شود. هرثمه گوید: به سرعت از زمین کربلا فرار کردم تا کشته شدن آنها را نبینم
به خدا قسم آنها اینجا فرود میآیند جویرة بن مسهر عبدی گوید: در راه صفین وقتی امیرالمؤمنین به زمین کربلا رسید نگاهی به چپ و راست افکند و گریه کرد. سپس فرمود: به خدا قسم اینجا فرود میآیند، مردم سخن حضرت را نفهمیدند مگر هنگام شهادت اباعبدالله الحسین علیهالسّلام. یکی از اصحاب گوید: من در آنجا استخوان شتری را به عنوان نشانه همانجائی که حضرت اشاره کرده بود در زمین نهادم، وقتی امام حسین علیهالسّلام کشته شد، دیدم استخوان همانجائی است که او و اصحاب او کشته شدند.
وزنه آل محمد اینجا فرود میآید مخنف بن سلیم گوید: علی علیهالسّلام را در زمین کربلا دیدم که با دست خود اشاره میکرد و میفرمود: اینجا اینجا مردی پرسید: یا امیرالمؤمنین اینجا چیست؟ فرمود: وزنه آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم اینجا فرود میآید، وای بر شما از آنها و وای بر آنها از شما! آن مرد گفت: این سخن یعنی چه؟ فرمود: وای بر آنها از شما زیرا ایشان را میکشید و وای بر شما از آنها زیرا خداوند شما را به خاطر کشتن آنها داخل جهنم میکند. در روایت دیگری آمده است: چون به حضرت گفتند اینجا کربلاست فرمود: (سرزمین) غم و غصه است، آنگاه با دست مبارک اشاره به مکانی نمود و فرمود: اینجا محل قرار گرفتن بارهای ایشان و مکان مرکبهای آنهاست، آنگاه به مکان دیگری اشاره نموده فرمود: اینجا خونهای ایشان ریخته میشود و سپس حضرت حرکت نمود.
اینجا محل کشتگان عاشق است حضرت باقر علیهالسّلام فرمود: امیرالمؤمنین با مردم حرکت کرد تا به اطراف زمین کربلا رسیدند حضرت در محلی که به آن مقدفان گویند طواف کرده فرمود: اینجا دویست پیامبر و دویست سبط پیامبر شهید شدهاند. و اینجا محل کشته شدن عاشقان شهیدی است که نه پشتیبان بر آنها سبقت گرفتهاند و نه آیندگان به آنها خواهند رسید. و در روایت دیگری فرمود: خوشا به حال تو ای خاک که خونهای دوستان بر تو ریخته میشود.
آه آه، خاندان ابوسفیان از من چه میخواهند عبدالله بن عباس گوید: هنگامیکه در راه صفین امیرالمؤمنین علیهالسّلام به نینوا رسید با صدای بلند مرا صدا زد و فرمود: ای پسر عباس آیا این مکان را میشناسی؟ عرض کردم: نه، فرمود: اگر این زمین را مثل من بشناسی از آن عبور نمیکنی مگر اینکه مثل من گریان خواهی شد، آنگاه حضرت مدتی طولانی به شدت گریست و به گونهای که محاسن شریفش خیس شد و دانههای اشک بر سینه او میریخت و ما نیز با آن حضرت گریان شدیم. سپس دیدیم حضرت از عمق جان ناله میزد و میفرمود: آه آه خاندان ابوسفیان از من چه میخواهند؟ آل حرب که حزب شیطانند و اولیاء کفر از من چه میخواهند؟ سپس حضرت خطاب به فرزند خود امام حسین علیهالسّلام نموده فرمود: ای ابا عبدالله صبر کن، که پدرت نیز تحمل میکند مثل آنچه به تو میرسد، سپس حضرت آب طلبید، وضو گرفته نماز خواند، دوباره سخنان خود را تذکر داده سپس چشمان مبارکش مختصری به خواب رفت، وقتی بیدار شد فرمود:
خوابی که حضرت امیر در سرزمین کربلا دید ای ابن عباس آیا آنچه را که الان در خواب دیدم به تو بگویم؟ عرض کردم: خیر است یا امیرالمؤمنین مقداری خوابیدید؟ فرمود:دیدم گویا مردانی از آسمان فرود آمدند با پرچمهای سفید و شمشیرهای براق که بر کمر داشتند، و اطراف این زمین را خط کشیدند، سپس دیدم گویا شاخههای این درختان بر زمین آمد، زمین به لرزه افتاد و دریائی از خون نمایان شد. و دیدم که گویا حسین من که فرزندم و پاره تن من و مغز من است در این دریای خون غرق است و یاری میطلبد ولی کسی به او جواب نمیدهد. گویا آن مردان سفید که از آسمان آمدند ندا میکردند: ای خاندان پیامبر صبر کنید، البته شما به دست بدترین مردم کشته میشوید و اینک بهشت مشتاق شماست. سپس آنها مرا تسلیت دادند و گفتند: ای اباالحسن بشارت باد تو را، خداوند چشم تو را روشن گرداند آنگاه که مردم در مقابل پروردگار عالمیان برخیزند، و از خواب بیدار شدم. سپس حضرت افزود: سوگند به آنکه جانم به دست اوست، صادق مصدق ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و آله وسلم به من خبر داد که هنگام رفتن برای (سرکوبی) شورشیان به این سرزمین عبور خواهم کرد و اینکه این زمین کرب و بلا است، در این زمین هفده نفر از اولاد من و فاطمه علیهماالسلام دفن میشوند و این زمین در آسمانها به کرب و بلا معروف است همچنان که مدینه و مکه و بیت المقدس شهرت دارد و یاد میشود،
قبرامام حسین (ع) زیارتگاه خواهد بود امیرالمؤمنین علیهالسّلام در یک پیشگوئی در مورد قبر سیدالشهداء فرمود: گویا میبینم قصرها و ساختمانهائی که در اطراف قبر حسین علیهالسّلام برافراشته، و کاروانهائی که از کوفه به سوی قبر حسین علیهالسّلام بیرون میآید، روزها و شبها نگذرد تا اینکه از اطراف زمین مردم به سوی آن جناب آمده و این مطلب، هنگام انقراض حکومت بنی مروان است.
وقتی چنین شد مبادا جفا کنید امیرالمؤمنین علیهالسّلام در بیرون کوفه فرمود: پدر و مادرم فدای حسین مقتول باد، به خدا قسم گویا میبینم انواع وحشیان (بیابان) را که گردنهای خود را بر قبر او دراز کرده بر او از شب تا صبح گریه و نوحه میکنند! پس چون زمان به اینجا رسید مبادا که بر او جفا کنید (شاید منظور حضرت این باشد که وقتی جانوران درنده به مصائب حضرت گریه میکنند شما از نوحه و عزاداری دریغ مکنید.)
تو را میکشند و آسمان و زمین بر تو میگریند امیرالمؤمنین علیهالسّلام در مسجد و اصحاب حضرت اطراف او نشسته بودند که حضرت حسین علیهالسّلام وارد شده مقابل ایشان قرار گرفت. امیرالمؤمنین دست مبارک را بر فرزندش نهاده فرمود: ای پسرک من، خداوند گروهی را در قرآن سرزنش نموده و فرموده: «فما بکت علیهم السماء و الارض و ما کانو منظرین؛ یعنی: آسمان و زمین بر آنها گریه نکرد و مهلت به آنها داده نشد.» به خدا سوگند البته البته که تو را خواهند کشت و آنگاه زمین و آسمان بر تو خواهند گریست. ویرایش
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
امام علی,
عاشورا,
,
![](/weblog/theme-desiner/21/19.gif) |
|
|
نوشته شده توسط
رامش در شنبه 4 دی 1395 |
|
|
|
حماسه عاشورا در سوره بنی اسرائیل |
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا. حماسه عاشورا وزندگانی نورانی امام حسین علیه السلام، تفسیر عینی و عملی قرآن از ابتدا تا انتها است.
اگر بخواهیم در جست و جوی ارتباط های مستقیم (و نه کلی و عمومی) بین حضرت سید الشهدا علیه السلام و آیات قرآنی باشیم، آیات متعددی فراوانی هستند که برخی اساساً بر قامت رعنای امام دوخته شده اند و برخی، هرچند معنایی عام دارند، اما در قامت حضرت به زیبایی، معنا و مصداق پیدا کرده اند. دسته ای از این آیات در سوره ی مبارکه ی اسراء قرار دارند که در این مقاله به آن ها اشاره می شود. آیات ۴ تا ۸ (و قَضَینا الی بنی اسرائیلَ فی الکتابِ لَتُفسِدُنَّ فی الارضِ مَرَّتَینِ…) که ترجمه ی آن چنین است: ما به بنى اسرائیل در كتاب (تورات) اعلام كردیم كه دو بار در زمین فساد خواهید كرد و برترى جویى بزرگى خواهید نمود. هنگامى كه نخستین وعده فرا رسد، مردانى پیكارجو را بر شما مى فرستیم (تا سخت شما را در هم كوبند، حتى براى به دست آوردن مجرمان) خانه ها را جست و جو مى كنند، و این وعده اى است قطعى. سپس شما را بر آن ها چیره مى كنیم و اموال و فرزندانتان را افزون خواهیم كرد و نفرات شما را بیشتر (از دشمن) قرار مى دهیم. اگر نیكى كنید به خودتان نیكى مى كنید، و اگر بدى كنید باز هم به خود مى كنید. و هنگامى كه وعده ی دوم فرا رسد (آن چنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت كه) آثار غم و اندوه در صورت هایتان ظاهر مى شود و داخل مسجد (اقصى) مى شوند، همان گونه كه در دفعه ی اول وارد شدند، و آنچه را زیر سلطه ی خود مى گیرند در هم مى كوبند. امید است پروردگارتان به شما رحم كند، اگر شما برگردید (و رفتارتان را تکرار کنید) ما نیز باز مى گردیم. و ما جهنم را زندان سخت كافران قرار داده ایم. در این آیات، سخن از دو انحراف اجتماعى بنى اسرائیل منجر به فساد و برترى جویى مى گردد به میان آمده است، كه به دنبال هر یك از این دو، خداوند مردانى نیرومند و پیكارجو را بر آن ها مسلط ساخته تا آن ها را سخت مجازات كنند و به كیفر اعمالشان برسانند. این آیات به انسان ها درس عبرت می دهند تا بدانند خدا هیچ ظلم و ستم و تجاوز و فسادی را بدون مجازات نمى گذارد و هر ستمگری در همین دنیا دست کم به بخشی از کیفر اعمالش خواهد رسید. آنچه از تاریخ بنى اسرائیل استفاده مى شود این است كه نخستین كسى كه بر آن ها هجوم آورد و بیت المقدس را ویران كرد، «بُخت نُصَّر» پادشاه بابل بود که هفتاد سال بیت المقدس به همان حال باقى ماند، تا یهود قیام كردند و آن را نوسازى نمودند. دومین كسى كه بر آن ها هجوم برد، قیصر روم، «اسپیانوس» بود كه وزیرش «طرطوز» را مأمور این كار كرد. او به تخریب بیت المقدس و تضعیف و قتل بنى اسرائیل كمر بست، و این حدود یكصد سال قبل از میلاد مسیح علیه السلام بود.(۱)
منظور از «ثم رَدَدنا لکُم الکَرَّةَ علیهم» رجعت امام حسین است با هفتاد نفر از یارانش که وقتی مرگ امام زمان حضرت مهدی(ع) فرا می رسد، امام حسین(ع) می آید ایشان را غسل و کفن و دفن می کند؛ سپس حضرت زمام امور مردم را به دست می گیرد و آن قدر حکومت می کند که ابروانش (از شدت پیری) بر چشمانش سایه می افکند
اما در تفاسیر، روایاتی ذکر شده است که در آن ها این آیات به امام حسین علیه السلام تطبیق شده است. برای نمونه در تفسیر نور الثقلین آمده است: در روضه ی کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که حضرت درباره ی این آیات فرمود: منظور از «دو بار فساد»، کشتن علی بن ابیطالب و تیر و نیزه زدن به پیکر امام حسن علیهما السلام است و منظور از «برتری جویی بزرگ»، کشتن امام حسین علیه السلام است. منظور از «وعدُ اُولاهما»، یاری و خونخواهی امام حسین است و منظور از «عباداً لنا اُولی بأسٍ شدید»، گروهی است که خداوند آن ها را قبل از قیام قائم بر می انگیزد که تک تک دشمنان اهل بیت پیامبر را مجازات می کنند. منظور از «ثم رَدَدنا لکُم الکَرَّةَ علیهم» رجعت امام حسین است با هفتاد نفر از یارانش که وقتی اجل حضرت حجت فرا می رسد، امام حسین می آید و او را غسل و کفن و دفن می کند؛ سپس حضرت زمام امور را به دست می گیرد و آن قدر حکومت می کند که ابروانش (از شدت پیری) بر چشمانش سایه می افکند.(۲) در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام می فرماید: اولین کسی که به این دنیا رجعت می کند حسین بن علی و یزید بن معاویه و یاران او است که آن ها را دقیقاً به همان شکل جرم و جنایت خودشان مجازات می کند و می کشد، سپس امام صادق علیه السلام تلاوت فرمود: «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَیْهِمْ…»(۳) روشن است كه هرگز مفهوم این احادیث، تفسیر این آیات در محتواى لفظی نیست؛ چرا كه این آیات با صراحت تمام از بنى اسرائیل سخن مى گوید؛ بلكه منظور این است كه مشابه همان فسادها و مجازات های بنی اسرائیل در این امت نیز رخ مى دهد و این که برنامه فوق هر چند در مورد بنى اسرائیل ذكر شده اما یك قانون كلى است در همه اقوام و ملل و یك سنت جارى عمومى است در طول تاریخ بشر.(۴) آیه ی دیگری از سوره ی اسراء که معنای عامی دارد ولی بر امام حسین علیه السلام به عنوان مصداق تام و بارز، تطبیق شده است، آیه ی ۳۳ است: كسى را كه خداوند خونش را محترم شمرده، نكشید، مگر به حق. و آن كس كه مظلوم كشته شده، براى ولیّ اش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم اما در قتل زیاده روی نكند؛ چرا كه او مورد حمایت است: وَ لاتَقتُلُوا النَّفسَ الَّتى حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالحَقِّ وَ مَن قُتِلَ مَظلُومًا فَقَد جَعَلنَا لِوَلِیِّهِ سُلطَانًا فَلَایُسرِف فى القَتلِ إِنَّهُ كاَنَ مَنصُورًا. از امام صادق درباره ی معنای این آیه سوال شد. حضرت فرمود: این آیه درباره ی حسین علیه السلام نازل شده است و اگر برای قصاص او همه ی اهل زمین (همه ی کسانی که در قتلش شرکت کردند یا به این کار راضی بودند) کشته شوند، زیاده روی نخواهد بود.(۵) امام باقر علیه السلام نیز در تفسیر این آیه می فرماید: «منظور حسین بن علی است که مظلوم کشته شد. ما نیز ولیّ دم او هستیم. هنگامی که قائم ما قیام کند، از او خونخواهی خواهد کرد.»(۶) آیه ی دیگر، آیه ی ۷۱ است که درباره ی همراهی پیروان با امامشان در روز قیامت است: یَوْمَ نَدْعُواْ كُلَّ أُنَاسِ بِإِمَامِهِمْ…: روزی که هر گروه از مردم را با امامشان فرا می خوانیم.
روشن است كه هرگز مفهوم این احادیث، تفسیر این آیات در محتواى لفظی نیست؛ چرا كه این آیات با صراحت تمام از بنى اسرائیل سخن مى گوید؛ بلكه منظور این است كه مشابه همان فسادها و مجازات های بنی اسرائیل در این امت نیز رخ مى دهد و این که برنامه فوق هر چند در مورد بنى اسرائیل ذكر شده اما یك قانون كلى است در همه اقوام و ملل و یك سنت جارى عمومى است در طول تاریخ بشر
امام باقر علیه السلام در توضیح این آیه می فرماید: «رسول خدا با گروه و قوم خود به صحنه ی محشر خواهد آمد و امام علی در میان شیعیان خود خواهد آمد و امام حسن را گروه او همراهی می کنند و امام حسین جلودار گروه حسینیان است. هر کس میان یاران و پشتیبانانش بمیرد آن گروه با وی محشور خواهند شد.(۷) نیز می فرماید: «هنگامی که این آیه نازل شد، مسلمانان از رسول خدا پرسیدند: مگر شما امام همه ی مردم نیستید؟ حضرت فرمود: من رسول خدا هستم برای همه ی مردم ولی بعد از من از اهل بیتم امامانی برای مردم از سوی خدا خواهند بود که سردمداران کفر و ضلالت و پیروانشان آنان را تکذیب و به آن ها ستم خواهند کرد. هر کس که ولایت این ائمه را گردن نهد و از آن ها پیروی نماید، از من و با من است و به دیدار من خواهد رسید. آگاه باشید هر کس که به آن ها ستم کند و آنان را تکذیب کند، از من و با من نیست و من از او بیزارم!»(۸) پی نوشت ها: ۱٫ تفسیر نمونه، ذیل آیه ۲٫ تفسیر نور الثقلین، ج ۳، ص ۱۳ ۳٫ همان ۴٫ تفسیر نمونه، ذیل آیه ۵٫ تفسیر نور الثقلین، ج ۳، ص ۱۶ ۶٫ همان ۷٫ تفسیر الصافی، ج ۳، ص: ۲۰ ۸٫ همان ویرایش
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
,
![](/weblog/theme-desiner/21/19.gif) |
|
|
نوشته شده توسط
رامش در دو شنبه 29 آذر 1395 |
|
|
|
|
تلفن دفتر فروش تور کربلا
54 44 67 43 021
67 43 67 43 021
835 2100 0937
آقای صبوری
ساعات تماس
9 صبح تا 7 بعد از ظهر
|
|
:: آبان 1399
:: ارديبهشت 1398
:: فروردين 1398
:: اسفند 1397
:: بهمن 1397
:: دی 1397
:: آذر 1397
:: آبان 1397
:: مهر 1397
:: شهريور 1397
:: مرداد 1397
:: تير 1397
:: خرداد 1397
:: ارديبهشت 1397
:: فروردين 1397
:: اسفند 1396
:: بهمن 1396
:: دی 1396
:: آذر 1396
:: آبان 1396
:: مهر 1396
:: شهريور 1396
:: مرداد 1396
:: تير 1396
:: خرداد 1396
:: ارديبهشت 1396
:: فروردين 1396
:: اسفند 1395
:: بهمن 1395
:: دی 1395
:: آذر 1395
:: آبان 1395
:: مهر 1395
:: شهريور 1395
:: مرداد 1395
:: تير 1395
:: خرداد 1395
:: ارديبهشت 1395
:: فروردين 1395
:: اسفند 1394
:: بهمن 1394
:: دی 1394
:: آذر 1394
:: آبان 1394
:: مهر 1394
:: شهريور 1394
:: مرداد 1394
:: تير 1394
:: خرداد 1394
:: ارديبهشت 1394
:: فروردين 1394
:: اسفند 1393
:: بهمن 1393
:: دی 1393
:: آذر 1393
:: آبان 1393
:: مهر 1393
:: شهريور 1393
:: مرداد 1393
:: تير 1393
|
|
تور کربلا , تور هوایی کربلا , تور زمینی کربلا , تور هوایی کربلا , کربلا , کربلا , تور کربلا هوایی , تور زیارتی کربلا , ثبت نام کربلا , تور زمینی کربلا , ثبت نام تور کربلا , امام حسین , زیارت کربلا , تور کربلا , تور زیارتی به کربلا ,
|
|