صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

تور کربلا

تور کربلا نوروز

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
تور کربلا نوروز
::
عناوین مطالب وبلاگ
::

::تور کربلا
::فضائل زیارت امام حسین (ع) و زیارت کربلا
::درباره واقعه کربلا
::اماکن متبرکه عراق
::اطلاعات زائر
::هتل های کربلا
::هتل های نجف اشرف
::هتل های کاظمین


تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: رامش
:: رضا والی نژاد

آمار بازديد :




قیام توابین چگونه بود؟


تور کربلا.تور زمینی کربلا.تور هوایی کربلا.
بعد از شهادت امام حسین(ع)، بسیاری از کوفیان بودند که از کرده خود پشیمان شدند. آنها دست به قیامی زدند که قیام توابین نام گرفت. یکی از مهم‌ترین اهداف این قیام انتقام از قاتلان امام حسین(ع) بود تا بدین وسیله، اشتباهی را که مرتکب شده بودند جبران کنند، هر چند در این راه کشته شوند.
در مورد پذیرش توبه آنها؛ هم ما و هم خود آنها اقرار داشته‌اند که در واقعه کربلا می‌توانستند عملکرد بهتری داشته باشند. در سمت دیگر، توبه کردن آنها نیز نقل اخبار و گفتارها است. در سمت دیگر توبه کردن آنها نیز مورد نقل اخبار و گفتارها است. قضاوت در مورد توبه آنها، باید براساس شواهد و قرائن بوده باشد، زیرا آنچه در عالم واقع، حاصل شده؛ به اینکه خداوند در واقع توبه آنها را پذیرفته است یا نه، از علم ما خارج است. اما براساس قرائن و شواهد می توان این گونه بیان داشت؛ آنها تلاش کردند با انتقام گرفتن از قاتلان امام حسین(ع) جبران گذشته کنند و بیشتر آنها توبه خود را با اهدای بزرگ‌ترین داشته؛ جان خود تکمیل کردند، براساس این‌ عملکرد می‌توان حکم به پذیرفته شدن توبه کرد، به خصوص اینکه پذیرنده توبه خداوندی است ارحم الراحمین.
 
پاسخ تفصیلی
قیام توابین؛
پس از مرگ معاویه، بزرگان و مردم کوفه نامه‌های بسیاری را برای امام حسین(ع) فرستادند و ایشان را به کوفه دعوت کردند. امام حسین(ع) در جواب این درخواست‌ها، مسلم بن عقیل را به نمایندگی خود به کوفه فرستاد تا اوضاع را بررسی کرده و به امام گزارش دهد.
در نهایت امام به سمت کوفه حرکت کرد تا این‌که در دهم محرّم سال 61 هـ.ق توسط سپاهیانی از کوفه به شهادت رسید؛ سپاهیانی که خود، امام حسین(ع) را دعوت کرده بودند و خود بر روی مهمان شمشیر کشیده و او را شهید کردند. بسیاری دیگر از جمله برخی بزرگان شیعه که امام را دعوت کرده بودند، در اثر تدابیر شدیدی که ابن زیاد در کوفه اندیشیده بود، گرفتار شدند و نتوانستند به سپاه امام بپیوندند.
آغاز قیام
بعد از شهادت امام حسین(ع)، بسیاری از کوفیان از کرده خود پشیمان شدند چه آنها که در جنگ شرکت کردند و بر امام شمشیر کشیدند و چه آنها که نتوانستند در جهاد کربلا به امام حسین(ع) یاری رسانند؛ لذا شیعیان به ملامت یکدیگر می‌پرداختند و به جنایتی که انجام داده بودند و خود امام را دعوت کرده و بر علیه او شمشیر کشیدند، می‌اندیشیدند. این‌گونه ریشه و بنیان قیام توّابین در میان مردم کوفه نهاده شد.
در همان زمان، شمارى از رهبران قبایل و سرشناس‌ترین شیعیان در منزل ‏سلیمان بن صرد خزاعی گرد آمدند و بزرگانی؛ چون سلیمان، مسیّب و ... خطبه‌های اثرگزاری را قرائت کردند تا مردم را برای این قیام آماده کنند. برای نمونه؛ مسیّب بن نجبه که از دلاوران و شیعان مخلص امیر المؤمنین علی(ع) بود، گفت: ستایش خداوند را ... اما بعد، ما به طول عمر مبتلا و به انواع فتنه‏ها دچار شده‌ایم. بهتر این است که سوى خداى خود برویم و در شمار کسانی که این آیه فردا روزی در مورد آنان صدق می‌کند، شمرده شویم: «مگر شما را [آن‌قدر] عمر دراز ندادیم که هر کس که باید در آن عبرت گیرد، عبرت می‌گرفت و [آیا] براى شما هشدار دهنده نیامد».امام على(ع) فرمود: «عمرى که خداوند به انسان مى‏دهد و او را با آن عمر معذور مى‏دارد فقط شصت سال است»، همه ما به این عمر رسیده‌ایم، در حالی‌که اصرار داشتیم خود را پاک و منزّه بداریم و بدین پرهیزگارى تظاهر کنیم ولى خداوند ما را دروغ‌گو و مدعى دیده که در تمام کارهاى فرزند پیغمبر خدا تخلف کرده‏ایم و حال این‌که قبل از واقعه، نامه‏ها و پیغام‌هاى متعدد او به ما رسید و اتمام حجت کرد و از ما یارى خواسته و خواسته خود را نهان و آشکار اظهار کرده بود تا آن‌که در کنار و پناهگاه ما کشته شد و ما او را با نیرو و دست یارى نکردیم و با زبان هم از او دفاع ننمودیم. از بذل مال در راه نجات یا پیروزى او خوددارى کردیم. از عشایر و اقوام خود هم براى او نصرت و مدد نخواستیم. عذر ما نزد خداوند هنگامى که (در قیامت) پیغمبر خود را ببینیم چه خواهد بود؟ و حال این‌که دوست و فرزند و تمام ذریّه و نسل او میان ما کشته شده‏اند. به خدا هیچ عذرى نخواهید داشت مگر این‌که کشندگان او را بکشید و انتقام گیرید و تمام کسانی که براى قتل او تجهیز و روانه شده‏اند از میان بردارید یا این‌که در این راه کشته شوید که شاید خداى ما از ما خشنود شود من از باز خواست و عذاب خداوند در قیامت آسوده و ایمن نخواهم بود
این صحبت‌ و صحبت‌های این چنینی بسیار اثرگزار بودند و شالوده قیام را بنا کردند و به نوعی افکار و اهداف قیام را نیز بیان می‌کنند.
در پایان این جلسه سلیمان بن صرد خزاعى به رهبرى قیام برگزیده شد.
پس از این جلسه شیعیان بسیاری به این قیام پیوستند و حتی سلیمان با بزرگان شیعه در بصره و مدائن نامه نگاری کرد و آنها را به قیام دعوت کرد و در مورد آغاز قیام نیز با آنها گفت‌وگوهایی انجام داد و بسیاری از آنها نیز به این درخواست جواب مثبت دادند.
جلسات هفتگى توّابین که پنهانى برگزار مى‏شد، با سخنرانى سلیمان‏ بن صرد و دیگر سران توّابین آغاز مى‏شد. شیعیان در این جلسات‏ درباره چگونگى عضوگیرى، تهیه تدارکات نظامى، بررسى شیوه‏هاى ‏شروع قیام، تعیین زمان و مکان و بررسى اولویت‏ها در مراحل قیام‏ به بحث مى‏پرداختند. سلیمان بن صرد و بزرگان قیام، همواره هدف‏هاى قیام را براى توّابین بیان مى‌داشتند.‏
 استقبال مردم از قیام در سال 64 هـ.ق بسیار چشمگیر بود. مرگ‏ یزید را مى‏توان علت اصلى این امر دانست. عبیدالله بن ‏زیاد، حاکم بصره که عامل اصلى قتل امام حسین(ع) و یارانش در کربلا بود، از بصره گریخت و به شام ‏رفت و عملا شام پناهگاه این قاتل امام حسین(ع) شد.
اهداف قیام توّابین
اهداف قیام توّابین را به وضوح می‌توان در گفتارها و در رفتار آنان مشاهده کرد. بزرگان شیعه تلاش بسیاری می‌کردند تا این اهداف را در میان شیعیان نهادینه کنند. یکی از مهم‌ترین اهداف این قیام این بوده که از قاتلان امام حسین(ع) انتقام بگیرند که به این وسیله اشتباهی که مرتکب شده بودند را جبران کنند، اگرچه در این راه کشته شوند.
بنابراین، خونخواهى امام حسین(ع) هدف اصلى توّابین بود که شعار «یا لثارات الحسین» بیان‌گر همین هدف بوده است. آنان تنها راه جبران اشتباه خویش را در کشتن فرماند‏هان لشکر یزید در کربلا مى‏دانستند.
بزرگان قیام توّابین
قسم اعظم و شاخص هر قیامی، در دست بزرگان آن قیام می باشد؛ به گونه‌ای که شناخت قیام بدون شناخت بزرگان و اهداف و عقاید آنها امکان پذیر نیست. در قیام توابین نیز بزرگانی وجود دارند که نقش کلیدی آنها غیر قابل انکار بوده و شناخت آنها ما را در شناخت بهتر قیام کمک می کند:
دو تن از بزرگان قیام توابین عبارتند از سلیمان بن صرد خزاعی و  مسیّب بن نجبه که مختصری با آنها آشنا می‌شویم:
سلیمان بن صرد خزاعى
سلیمان بن صرد بن الجون بن أبى الجون بن منقذ بن ربیعة بن أصرم الخزاعی‏، از قبیله خزاعه که در جاهلیت نامش یسار بود و پس از مسلمان شدن، پیامبر اسلام(ص) نام او را به سلیمان تغییر داد. او را همچنین با کنیه ابو مطرّف نیز می‌شناختند.
سلیمان بن صرد از اصحاب پیامبر اسلام(ص)، حضرت على، امام حسن و امام حسین(ع) بود و از اینها روایاتی را نیز نقل کرده است. وى پس از ارتحال پیامبر(ص) همراه نخستین گروه مسلمانان، مکه را به سوى کوفه ترک کرد و تا آخر عمر در این شهر جدید اقامت گزید.
سلیمان بن صرد در جنگ صفّین، فرمانده پیاده نظام مستقر در سمت راست سپاه امام على(ع) بود.
البته گفتارهایی پیرامون حضور او در جنگ جمل و دیر آمدن او به آن جنگ مطرح است که نیازی به بیان آن در این مختصر نیست.
مسیّب بن نجبه
وى از پهلوانان عرب، رئیس قبیله و مردى پرهیزگار بود. در جنگ قادسیه و تمام جنگ‌هاى حضرت على(ع) علیه دشمنان آن‌حضرت حضور داشت. او از بزرگان اصحاب امام على(ع) بود.
او را مردی دلاور و متخصص در امور جنگ دانسته‌اند و حتی در ابتدای قیام برخی علاوه بر سلیمان، مدح و توصیفی از مسیّب گفتند که نشان از میل آنها به ریاست مسیّب دارد. البته با رهبری سلیمان نیز مخالفتی نداشتند که در نهایت و به پیشنهاد مسیّب، سلیمان به عنوان فرماندهی انتخاب شد.
این دو از افراد اصلی این قیام بودند که هر دو در همین قیام شهید شدند. علاوه بر اینها، بزرگان دیگری نیز حضور داشتند که حتی اثرگذار نیز بودند.
فرصت طلایى قیام
با مرگ یزید، روحیه قیام در میان شیعیان افزایش یافت.و قدرت شام نیز کاهش یافته بود؛ زیرا در حجاز عبدالله بن زبیر قیام کرده بود و بسیاری را در بیعت خود داشت و برای شهرهای مختلف فرماندار می‌فرستاد. قدرت یافتن زبیریان، تهدیدی جدّی برای حکومت شام بود و طبیعتاً این ایام، زمان مناسبی برای قیام علیه حکومت شام بوده است.
البته حاکم زبیری کوفه نیز تلاش بسیاری کرد تا توّابین را در زیر پرچم زبیریان در آورد و یا این‌که بنابر خواسته زبیریان، آنان را فرماندهی کند که این خواست مورد قبول توّابین نشد و آنها حاضر نشدند تحت لوای زبیریان در آیند.
قرارگاه نخیله
در سال 65 هـ.ق سلیمان و سپاهیانش در نخیله اردو زدند تا برای جنگ با قاتلان امام حسین(ع) آمده شوند.
اما آنچه پیش‌بینی می‌شد، واقع نشد و بی‌وفایی کوفیان تکرار شد؛ زیرا تعدادی که آمده بودند بسیار کمتر از آنهایی بود که بیعت کرده بودند و نیامدند. از شانزده هزار نفری که اسم نوشته بودند تنها چهار هزار نفر آمدند. لذا سپاه توّابین مدتی را در نخیله ماند تا افرادى که امید مى‏رفت ‏به آنها ملحق شوند، به نخیله بیایند. تعدادی از سپاهیان به درون شهر رفتند و ندای «یا لثارات الحسین» سر دادند و این سبب شد تعدادی از سپاهیان به آنها بپیوندند ولی با این وجود نصف کسانی که با سلیمان بیعت کردند نیز به نخیله نرفتند و این موجب ناراحتی سلیمان شد.
دو نظر در مسیر نبرد
سلیمان بن صرد از ابتداى قیام توّابین مصمّم بود که هدف اصلى‏ قیام را شام قرار دهد، اما برخى از توّابین با این نظر موافق ‏نبودند. بسیارى از قاتلان امام حسین(ع) از جمله؛ عمر بن سعد و دیگر فرماندهان لشکر یزید، در کوفه مى‏زیستند.  بسیارى‏ از فرماندهان قبیله‏ها و بزرگان محله‏هاى کوفه نیز جزو فرماندهان ‏نظامى لشکر یزید در سال 61 هـ.ق بودند و در شهادت امام‏حسین(ع) و یارانش سهیم بودند .سلیمان بن صرد بر این باور بود که عامل اصلى در حادثه‏ کربلا، عبیدالله بن زیاد بود و باید به جنگ او که در آن زمان در شام بود، رفت. البته در این ایام عمر سعد و ... نیز در امارت حاکم زبیری پنهان بودند و از جماعت توّابین ترس داشتند.
توّابین در ابتدای قیام خود به کربلا رفتند و بر سر تربت حسین به گریه و عزاداری مشغول شدند و تضرع نمودند و بخشش خواستند. این عمل یقیناً نقش عمده و مهمی در دلاوری آنان و رسیدن به مقصود اصلی که توبه در نزد خداوند بوده است، داشت.
جنگ در عین الوردة
در «عین الوردة» سپاه دو طرف با یکدیگر درگیر شدند. در درگیری‌های نخستین، سپاه توّابین به جهت کمین و حمله غافلگیر کننده، توانستند بر سپاه شام غلبه کنند؛ اما در نهایت و پس از چند روز درگیری و به جهت کم بودن سپاه توابین و شهادت فرماندهان این قیام، آنها شکست خوردند و باقی مانده آنها به فرماندهی رفاعة بن شداد به کوفه برگشتند.
توبه توّابین
این مختصری از داستان قیام توابین بود. هدف و نیت آنها همان‌طور که از نام قیامشان نمایان است، جبران اشتباهات گذشته بوده، هم ما و هم خود آنها اقرار داشته اند که در واقعه کربلا می‌توانستند عملکرد بهتری داشته باشند. در سمت دیگر توبه کردن آنها نیز مورد نقل اخبار و گفتارها است. قضاوت در مورد توبه آنها باید براساس شواهد و قرائن بوده باشد، زیرا آنچه در عالم واقع، حاصل شده؛ به اینکه خداوند در واقع توبه آنها را پذیرفته است یا نه از علم ما خارج است. اما براساس قرائن و شواهد می توان این گونه بیان داشت؛ آنها تلاش کردند با انتقام گرفتن از قاتلان امام حسین(ع) جبران گذشته کنند و بیشتر آنها توبه خود را با اهدای بزرگ‌ترین داشته؛ جان خود تکمیل کردند، براساس این‌گونه عملکرد می‌توان حکم به پذیرفته شدن توبه کرد، به خصوص اینکه پذیرنده توبه خداوندی است ارحم الراحمین.
 تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, ,

نوشته شده توسط رامش در دو شنبه 19 مهر 1395


اهمیت عزاداری برای امام حسین(ع)

تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.

 برای پی بردن به اهمیت و فلسفه عزاداری امام حسین (ع) توجه به چند نکته ضروری است:

 

1. قرآن بر زنده نگه داشتن فضیلت ها و صفات والای انسان های برجسته و اولیای دین در آیات گوناگون، تأکید ورزیده است.

 

2. امامان بزرگوار شیعه (ع) درباره زنده نگه داشتن حادثه کربلا به شیوه های گوناگون مانند: الف)تشویق به برپایی مجالس سوگواری. ب)تشویق به گریستن و گریاندن. ج) تشویق شاعران به مرثیه سرایی. د) تشویق و ترغیب به زیارت امام حسین (ع)، تشویق کرده اند.

 

3. ماه محرم، ماه پیروزی خون بر شمشیر و الهام بخش مبارزه با ستمگران است و در انتقال پیام جهانی امام حسین (ع)، نقش اساسی دارد.

 

4. سوگواری عامل وحدت و رمز موفقیت برای ملت ها در طول تاریخ بوده است. بیشتر انقلاب های دنیا، از توجه به قیام حماسه سازان کربلا سرچشمه گرفته که یک نمونه از آن، آزادسازی شبه قاره هند از دست استعمار انگلیس بود و نمونه مهم تر آن انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و نمونه اخیر آن جریان مقاومت حزب الله جنوب لبنان در برابر صهیونیست تجاوزگر، بنابراین عزاداری برای امام حسین(ع) دارای آثار فراوانی مانند: عزت و سربلندی، بقای فرهنگ دینی و اسلامی و آثار دیگری است که نشان دهنده اهمیت آن است.
پاسخ تفصیلی

برای پی بردن به اهمیت و فلسفه عزاداری امام حسین (ع) توجه به چند نکته ضروری است:

 

1. توجه به فضیلت ها و صفات والای انسان های فرزانه و برجسته و برگزیده.

 

یکی از محورهایی که در آیات متعددی از قرآن کریم مورد تأکید واقع شده، زنده نگه داشتن یاد و خاطره مردان الهی و شخصیت های فرزانه و برجسته تاریخ، و سرگذشت عبرت آموز آنان است.

 

در سوره مریم، خداوند می فرماید: «در این کتاب از ابراهیم نیز یاد کن، او بسیار راستگو و پیامبر خدا بود» و سپس برخورد قهر آمیز او را با بت ها و بت پرستان بیان می کند.

 

در آیه دیگری می فرماید: «در این کتاب از ادریس نیز یاد کن، او بسیار راستگو و پیامبر (بزرگی) بود و ما او را به مقام والایی رساندیم».و در پی آن به پیامبرانی اشاره می کند که مشمول نعمت های خدا قرار گرفتند.

 

و در سوره دیگری می فرماید: «به خاطر آور بنده ما ایوب را، هنگامی که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است (به او گفتیم) پای خود را بر زمین بکوب، این چشمه آبی خنک برای شستشو و نوشیدن است و خانواده اش را به او بخشیدیم و همانند آن را به آنان افزودیم تا رحمتی از سوی ما باشد و تذکری برای اندیشمندان».

 

روشن است که در این آیات و مانند آن، به جنبه های شخصی و خانوادگی و کارهای معمولی در زندگی این بزرگان توجه نشده است، بلکه از صلاحیت ها و فضیلت های اخلاقی و برنامه های سازنده آنان سخن به میان آمده است، و این موضوع نمایانگر آن است که یاد و خاطره شخصیت های برجسته و بزگزیده تاریخ بشر باید زنده بماند و صفات و حالات پسندیده آنان مورد توجه باشد. از این رو، می بینیم که امامان معصوم (علیهم السلام) در زنده نگه داشتن یاد و نام شهیدان کربلا، به ویژه سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع)، از شیوه های گوناگونی بهره می گرفتند.

 

2. امامان بزرگوار شیعه (ع) و شیوه های گوناگون بزرگداشت عزداری امام حسین(ع):

 

الف) برپایی مجالس سوگواری

 

 یکی از شیوه هایی که امامان (ع) برای زنده نگه داشتن نهضت حسینی به کار گرفته اند، برپایی مجالس سوگواری، گریستن و گریاندن برای مصیبت های جانسوز کربلا و یادآوری آن حادثه در زمان های مناسب است.

 

امام سجاد (ع) در طول دوران امامتش پیوسته سوگوار قصه عاشورا بود، در این مصیبت آنقدر گریست که از «بکائین» بسیار گریه کنندگان بشمار آمد و لقب گرفت.

 

علقمه حضرمی نقل می کند که امام باقر (ع) در روز عاشورا برای امام حسین (ع) در خانه اش اقامه عزا می کرد و خود آن حضرت برای جدش می گریست، تقیه نمی کرد و به کسانی که در خانه بودند می فرمود: برای آن حضرت سوگواری کنند و در مصیبت حسین (ع) به یکدیگر تسلیت بگویند

 

امام صادق (ع) به داود رقی فرمود: من هرگز آب سرد ننوشیدم جز این که به یاد امام حسین (ع) افتادم.

 

از حضرت امام رضا (ع) روایت شده است: وقتی ماه محرم می شد، کسی پدرم (امام کاظم (ع)) را خندان نمی دید و اندوه و حزن بر وی غالب می شد تا روز دهم، و چون روز عاشورا فرا می رسید، آن روز، روز مصیبت و حزن و گریه او بود و می فرمود: امروز، روزی است که حسین (ع) شهید شده است.

 

ائمه اطهار (ع) نه تنها خود در عزای سالار شهیدان می گریستند، بلکه همواره مودم را به گریستن بر آن حضرت تشویق و ترغیب می نمودند. در روایتی آمده است: هر کس بر حسین (ع) بگرید، یا (حتی) یک تن را بگریاند، پاداشش بهشت است و هر کس حالت اندوه و گریه به خود بگیرد نیز، پاداشش بهشت است.

 

تشویق شاعران به مرثیه سرایی، شاعرانی که مصیبت های کربلا را به شعر درآورده و در مجالس و محافل می خواندند، همواره مورد لطف و عنایت ویژه امامان معصوم (ع) قرار می گرفتند، افرادی چون کمیت اسدی، دعبل خزاعی، سید حمیری و ...

 

ب) تشویق و ترغیب به زیارت امام حسین (ع):

 

بزرگداشت بزرگان و زیارت قبر قهرمانان رسم نیکی بوده است که از دیرباز میان ملت های جهان و امت های گوناگون، مورد توجه بوده و هنوز هم هست. از این میان سید و سالار شهیدان و رهبر آزادگان، امام حسین (ع) آفتابی دیگر و بزرگی بس بهتر و بزرگتر است که باید نام و یادش را به نیکی تمام، بزرگ داشت. سخنان پیشوایان پاک و معصوم (ع) در فضیلت زیارت کربلای حسینی چندان زیاد است که می توان گفت: برگزیدگان خدا در هر فرصت و مناسبتی مردم را به زیارت مرقد نورانی سالار شهیدان (ع) تشویق و ترغیب می کردند، تو گویی این برنامه ای بود که خود را بر آن متعهد می دانستند و این کار گذشته از این که سبب پیوند روحی و فکری مسلمانان با آن امام همام بود، نوعی از مبارزه، بلکه بهترین مبارزه با ستمگران و زورمداران نیز به حساب می آمد، چنان که همیشه چنین بوده و امروز نیز چنین است؛ در باب زیارت آن حضرت، احادیث فراوانی داریم که به یکی از آنها بسنده می کنیم.

 

امام صادق (ع) فرمود: هر کس می خواهد در روز قیامت بر سر سفره های نور بنشیند به زیارت امام حسین (ع) برود.

 

3. ویژگی ماه محرم، ماه پیروزی خون بر شمشیر

 

ماه محرم کتابی است بسیار گرانبها، روز و شب هایش، ساعت ها و لحظه هایش، صفحاتی است از درس معرفت الله و انسانیت و شرافت و عزت و آزادگی، آری، هم چگونه زیستن را به انسان می آموزد و هم چگونه مردن را. حسین (ع)، این گنجینه پر بها با گفتن «هیهات منا الذله» به همه نسل ها و عصرها و به همه زمان ها و زمین ها، پیام داد که هان، ای فرزندان آدم و ای حق طلبان و عدالت خواهان جهان! به پاخیزید و در برابر حکومت های شیطانی و زورگویان و ستمگران سر تسلیم فرود نیاوردید... .

 

علاوه حسین (ع) در آخرین لحظات عمرش که یکه و تنها در برابر هزاران جلاد تا دندان مسلح قرار داشت با جمله «هل من ناصر ینصرنا...» نصرت و یاری خواست، گویا او از همه انسان های بیدار، از هر نسل و در هر زمان یاری می طلبد، او که ساعات و دقایقی پیش، یاران و عزیزانش را یکی پس از دیگری از دست داده است، او که جنازه جوان دلبندش، حضرت علی اکبر را کشان کشان به خیمه برده و دقایقی قبل، قمر بنی هاشم، برادر وفادار و علمدارش، حضرت عباس(ع) را در خون غلطان دیده، او که دیگر کسی را نداشته و امیدی بر زنده ماندن ندارد و می داند که به زودی با لب تشنه به ملاقات جدش، رسول خدا (ص) خواهد رفت، برای چه کمک می خواهد و از چه کسی نصرت می طلبد؟! او برای نجات خود از مرگ، صدایش را به «هل من ناصر...» بلند نکرده است، بلکه از نسل های آینده نیز یاری می جوید که درخت توحید و یکتاپرستی را که در حال خشکیدن است فراموش نکنند و از خونی که او و یارانش برای آبیاری آن درخت ریختند، پاسداری نمایند، تا نهضت عاشورا جاودانه بماند و خاطره حماسه شهیدان کربلا همیشگی باشد و اسلام را بیمه کند.

 

4. سوگواری عامل وحدت و رمز موفقیت

 

هر ملتی برای بقا و موفقیت خویش نیاز به عامل وحدت و اجتماع دارد، بدون شک مهم ترین عامل وحدت در میان پیروان اهل بیت پیامبر (ص) که با کمترین زحمت و هزینه، می تواند توده های میلیونی را گرد یک محور قرار دهد. همین مراسم عزاداری بر سالار شهیدان و یاران با وفای اوست. این عامل می تواند رهایی بخش انسان ها از چنگ استبداد و استعمار باشد. در طول تاریخ جریان سوگواریی بر شهیدان کربلا، زمینه ساز قیام ها و انقلاب های کوچک و بزرگ بوده است، مانند قیام توابین که با یزیدیان جنگیدند، و قیام مختار که اکثر خون آشامان کربلا را به سزای اعمالشان رساند و شکست سختی بر سپاه نیرومند اموی وارد ساخت و ... . به طور کلی به گفته برخی از صاحب نظران، بیشتر انقلاب های دنیا از توجه به قیام حماسه سازان کربلا نشأت گرفته است که یک نمونه آشکار آن، آزادسازی شبه قاره هند، از دست استعمار انگلیس بود. گاندی رهبر این انقلاب می گوید: من برای ملت هند چیز تازه ای نیاوردم، فقط نتیجه ای که از مطالعات و تحقیقاتم درباره تاریخ زندگی قهرمان کربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هند نمودم، اگر بخواهیم ملت هند را نجات دهیم واجب است همان راهی را بپیماییم که حسین بن علی (ع) پیمود.

 

نمونه دیگر آن، نقش عظیم حادثه کربلا و عاشورا، در به وجود آمدن انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) است که دنیا را به لرزه افکند. و نمونه اخیر آن، مقاومت حزب الله لبنان که وابسته به مکتب حسین (ع) بودند در برابر اسرائیل و رژیم تا دندان مسلح صهیونیستی است که آنان در برابر قدرت ایمان و فداکاری حزب الله گیج و مبهوت شدند و با شکستی مفتضحانه روبرو گشتند.

تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, ,

نوشته شده توسط رامش در جمعه 16 مهر 1395


حفر چاه توسط امام حسین (ع) در کربلا


در روز عاشورا فاصله امام حسین (ع) و خیمه گاه با رودخانه فرات زیاد نبود و می شد با کندن یک گودال به آب رسید. آیا چنین کاری صورت گرفت؟
پاسخ اجمالی

پلیدترین و ناجوانمردانه ترین حربه یزیدیان در برابر امام حسین(ع) محروم کردن اردوگاه امام، از عنصر ضروری حیات یعنی آب بوده است. آن حضرت (ع)، برای رفع این مشکل اقدامات زیادی انجام دادند که بسیار مؤثر واقع شد. یکی از این اقدامات حفر چاه بود که امام حسین (ع) و اصحاب نیز از این شیوه استفاده کردند به نحوی که دشمن از این امر مطلع شد و از آن به شدت جلو گیری کرد!.
پاسخ تفصیلی

روشن است که نهضت امام حسین(ع) در شرایطی ایجاد شد که قدرت در دست امویانی بود که در تحریف حقایق مشهور و معروف بودند به همین دلیل نهضت کربلا دچار یک توطئه کم نظیر تبلیغاتی شد. همینطور در  روزگار بنی عباس؛ زیرا آنان نیز همان سیاست بنی امیه را دنبال می کردند بلکه در بعضی موارد آنان با علوی ها با شدت و قساوت بیشتری برخورد می کردند . به همین جهت بسیاری از وقایع نهضت امام حسین(ع) بویژه جزئیات آن بر ما پوشیده مانده است.

روشن است که نهضت امام حسین (ع) در فاصله زمانی طولانی قبل از روز عاشورا شروع شد. از زمانی که کاروان از مدینه منوره حرکت و با عبور از منزلگاه های متعددی به مکه رسید و سپس از آنجا به سوی عراق خارج شده و بعد از طی منازلی در کربلا مستقر شدند، اما ما وقتی به تاریخ نهضت مراجعه می کنیم گزارش قابل توجهی از حوادث و وقایع مسیر حرکت نمی یابیم بلکه بسیاری از وقایعی که در روز عاشورا اتفاق افتاده مخفی مانده است. یکی از این وقایع مسأله عطش امام حسین و اصحاب ایشان است. بله در منابع متعدد حدیثی و در کتب زیارات و تاریخ با سند صحیح و قابل اعتماد، اصل مسأله عطش امام حسین(ع) و اینکه آن حضرت با لب تشنه به شهادت رسیدند، آمده است که به بعضی از این موارد اشاره می کنیم:

1- علامه نوری و علامه مجلسی روایت کرده اند: حسین بن علی(ع) و اهل بیت و اصحاب ایشان مظلومانه و در حالی که جسم و جانشان، مقهور و مورد ستم قرار گرفته بود و با لب تشنه به قتل رسیدند.
2- صاحب مستدرک الوسائل از امام محمد باقر (ع) روایت کرده است که فرمود: "حضرت حسین علیه السّلام که صاحب کربلاء است در حالى که مظلوم و اندوهگین و تشنه و غصه‏دار بود شهید شد

3- علامه مجلسی روایت کرده است که جبرئیل وقایعی را که بر امام حسین (ع) اتفاق می افتد برای حضرت آدم (ع) نقل کرد از جمله این که : این پسر تو دچار یک مصیبتى خواهد شد که مصائب دیگر در مقابل آن کوچک خواهند بود: حضرت آدم فرمود: چه مصیبتى؟ جبرئیل گفت: حسین در حالى شهید مى‏شود که عطشان، غریب، تنها، بى‏یاور و بى‏معین خواهد بود."

علاوه بر روایاتی که ذکر شد روایات زیاد دیگری نیز وجود دارد  که قضیه عطش امام حسین (ع) را برای ما مسلم می کند، اما بسیاری از جزئیات آن بر ما مجهول است در باره این که برای تهیه آب اقدام به حفر جاه کردند یا نه روایاتی وجود دارد که به آنها اشاره می کنیم:

1- بنا به نقل برخی از روایات "... امام کلنگی برداشت و پشت خیام زنان به فاصله نه گام به طرف جنوب زمین را کند آبی گوارا بیرون آمد و آن حضرت و همراهان همه آب آشامیدند و مشک ها را پر کردند ... .
ممکن است با توجه به نزدیکی کربلا به رود خانه فرات و بالا بودن سطح آب اصحاب نیز از این شیوه استفاده کرده باشند ولی این امر موجب گردید که دشمن از این امر مطلع شود و از آن به شدت جلو گیری کند!.

2- در تاریخ آمده است: "چون این خبر به عبیدالله زیاد رسید در ضمن نامه ای به عمرسعد، از او خواست که نگذارند اهل بیت امام حسین (ع) به آبی دست پیدا کنند و در نامه اش نوشت: به من چنان رسانیده اند که حسین (ع) و یاران او چاه ها حفر کرده و آب بر می دارند، به همین جهت امکان هیچ شکستی برای ایشان نیست، چون بر مضمون نامه مطلع شوی باید که حسین بن علی (ع) و یاران او را از کندن چاه منع کنی و نگذاری که دنبال آب بگردند.

3- از مناقب نقل شده که اهل بیت امام حسین (ع) در سه شبانه روزی که از آب ممنوع بودند، گاهی برای استعمال آب غیر شرب چاه حفر می کردند که دشمنان آنرا پر کردند (ممکن است آب چنین چاهایی با عمق بسیار کم مناسب نوشیدن نبوده است)، و گاهی حضرت ابوالفضل (ع) شجاعانه محاصره شریعه فرات را شکسته و آب می آوردند. در شب عاشورا، حضرت علی اکبر (ع) با 50 نفر به شریعه رفت و آب آورد ولی از صبح عاشورا دیگر ممکن نشد که آبی به حرم امام حسین (ع)  برسد که هدف دشمن هم این بود که اهل بیت (ع) بر اثر شدت تشنگی از پا درآیند چرا که از شجاعت آنان با خبر بوده و می دانستند که اگر تشنگی بر آنان اثر نگذارد، هرگز قادر بر غلبه بر اهل بیت (ع) نیستند و در نهایت هم با این حربه غیر انسانی توان جسمی لشکریان امام حسین را گرفته و آنان را به شهادت رساندند
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, ,

نوشته شده توسط رامش در چهار شنبه 14 مهر 1395


سفر امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا

واقعه کربلا مجموعه رخدادهایی است که با حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و سپس به کربلا آغاز شد و به صف‌آرایی سپاه عبیدالله بن زیاد به فرماندهی عمر بن سعد در برابر کاروان امام حسین(ع) و شهادت آن حضرت و یارانش در کربلا و اسارت اهل بیت انجامید. واقعه کربلا دل‌خراش‌ترین فاجعه تاریخ اسلام نزد مسلمانان، به ویژه شیعیان، است.

حرکت امام حسین(ع) در آخرین روزهای رجب سال ۶۰ق، پس از مرگ معاویه، از مدینه به طرف مکه آغاز شد. در این سفر، خانواده امام و شماری از بنی هاشم و برخی از شیعیان همراه امام(ع) بودند.

امام حسین(ع) حدود چهار ماه در مکه ماند ولی با توجه به احتمال کشته شدنش در مکه به دست عاملان یزید و نیز دعوت کوفیان از وی برای رفتن به کوفه، امام روز ۸ ذی الحجه راهی این شهر شد. امام پیش از رسیدن به کوفه، از شهادت مسلم و پیمان‌شکنی کوفیان باخبر شد و پس از آنکه حر بن یزید راه را بر ایشان بست، به سمت کربلا رفت و در آنجا با لشکر عمر بن سعد روبه‌رو شد.
محتویات

خودداری امام حسین از بیعت با یزید

پس از مرگ معاویه (۱۵ رجب ۶۰ق) از مردم برای یزید بیعت گرفته شد. یزید تصمیم گرفت از چند تن از بزرگان مسلمانان که دعوت معاویه را برای بیعت با یزید نپذیرفته بودند، بیعت بگیرد؛ به حاکم وقت مدینه -ولید بن عتبه- نامه‌ای نوشت و او را از مرگ معاویه مطلع ساخت و در نامه بسیار کوتاه دیگری خطاب به ولید نوشت:

«از حسین بن علی(ع) و عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر و عبدالله بن زبیر به زور بیعت بگیر و هر کس نپذیرفت گردنش را بزن.»
پس از آن، نامه دیگری نیز از طرف یزید آمد که در آن تأکید کرده بود:

نام موافقان و مخالفان را برای من بنویس و سر حسین بن علی(ع) را نیز با جواب نامه به سوی من بفرست».

ولید با مروان بن حکم مشورت کرد و سپس عبدالله بن‌عمرو را به دنبال امام حسین(ع)، ابن زبیر، عبداللّه بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر فرستاد.


امام(ع) به همراه سی نفر از نزدیکان خود به دارالاماره مدینه رفت ولید خبر مرگ معاویه را به امام حسین(ع) داد و سپس نامه یزید را برای او قرائت کرد که در آن از ولید خواسته شده بود از حسین بن علی(ع) برایش بیعت بگیرد. امام(ع) به ولید فرمود: «آیا تو راضی می‌شوی که من در پنهانی با یزید بیعت کنم؛ به گمانم هدف تو این است که بیعت من در حضور مردم باشد.» ولید جواب داد: «نظر من نیز همین است.» حضرت(ع) فرمود: «پس تا فردا به من فرصت بده تا نظر خود را اعلام کنم.»

حاکم مدینه عصر روز بعد از ملاقات امام(ع)، مأموران خود را به خانه حضرت(ع) فرستاد تا جواب ایشان را دریافت کند امام(ع) آن شب را هم مهلت خواست که با موافقت ولید همراه بود. حضرت(ع) تصمیم گرفت مدینه را ترک کند.
حرکت از مدینه به مکه

با توجه به شرایط پیش‌آمده، امام حسین(ع) شب یکشنبه، دو شب مانده از ماه رجب و به نقلی دیگر سوم شعبان سال ۶۰ق به همراه ۸۲ نفر از اهل بیت و یارانش، مدینه را به قصد مکه ترک کرد. بنابر برخی منابع، ایشان شب‌هنگام نزد قبر مادر و برادر رفت و نماز خواند و وداع کرد و صبح به خانه برگشت. در برخی دیگر از منابع آمده است حضرت(ع) دو شب متوالی را در کنار قبر رسول خدا(ص) بیتوته کرد

در این سفر به جز محمد بن حنفیه بیشتر خویشاوندان امام حسین(ع) از جمله فرزندان، برادران، خواهران و برادرزاده‌های آن حضرت(ع)، ایشان را همراهی می‌کردند. علاوه بر بنی هاشم، بیست و یک نفر از یاران امام حسین(ع) نیز با ایشان در این سفر همراه شده بودند


محمد بن حنفیه برادر امام حسین(ع) پس از اطلاع از سفر قریب‌الوقوع امام، برای خداحافظی نزد ایشان آمد. امام(ع) وصیتنامه ای برای او نوشت که در آن آمده است:

                    إنّی لَم اَخْرج أشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسداً و لا ظالماً وَ إنّما خرجْتُ لِطلب الإصلاح فی اُمّة جدّی اُریدُ أنْ آمُرَ بالمعروف و أنْهی عن المنکر و اسیرَ بِسیرة جدّی و سیرةِ أبی علی بن أبی طالب
                    من از روی ناسپاسی و زیاده خواهی و برای فساد و ستمگری، قیام نکردم؛ بلکه اصلاح امّت جدّم را می‌جویم. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدّم و پدرم علی بن ابی طالب(ع) رفتار کنم....”


امام حسین(ع) با همراهانش از مدینه خارج شد و بر خلاف خواسته نزدیکانش راه اصلی مکه را پیش گرفت.در میان راه مکه، امام(ع) با عبدالله بن مطیع برخورد کرد. او از مقصد امام پرسید. امام فرمود: «اکنون آهنگ مکه دارم. چون آنجا رسم، از خداوند متعال برای پس از آن، طلب خیر خواهم کرد». عبدالله امام را از مردم کوفه برحذر داشت و از ایشان خواست در مکه باقی بماند
امام حسین(ع) پس از پنج روز، در سوم شعبان سال ۶۰ق به مکه رسید و با استقبال گرم مردم مکه و حاجیان بیت الله الحرام روبرو شدمسیر حرکت امام(ع) از مدینه به مکه شامل این منازل است: ذوالحلیفه، ملل، سیاله، عرق ظنیه، زوحاء، انایه، عرج، لحر جمل، سقیا، ابواء، گردنه هرشا، رابغ، جحفه، قدید، خلیص، عسفان و مر الظهران.


امام حسین(ع) بیش از چهار ماه از سوم شعبان تا هشتم ذی الحجه در مکه ماند. ساکنان مکه با شنیدن خبر حضور امام(ع) خوشحال شدند و صبح و شام، نزد حضرت(ع) در رفت‌وآمد بودند و گفته‌اند که این بر عبدالله بن زبیر سخت گران آمد؛ چرا که امید داشت مردم مکه با وی بیعت کنند؛ ولی می‌دانست که تا امام حسین(ع) در مکه است، کسی با او بیعت نمی‌کند.

نامه سلیمان بن صُرَد به امام حسین(ع)
...سپاس خدای را که دشمن جبّار تو را شکست؛ کسی که بر این امّت شورید؛ اموال آن را غصب کرد و بدون رضایت بر آن حاکم شد؛ پس از آن، بهترین‌ها را کشت و بدترین‌ها را برجای گذاشت و مال خدا را میان ثروتمندان بگرداند؛ دور باد همان‌گونه که ثمود؛ اما اکنون امامی نداریم، بیا، شاید خداوند همه ما را زیر سایه رهبری تو بر راه حق، وحدت بخشد...


نامه کوفیان
مدت چندانی از ورود امام(ع) به مکه نگذشته بود که شیعیان عراق خبر مرگ معاویه را دریافت کردند و از بیعت نکردن امام حسین(ع) و ابن زبیر با یزید باخبر شدند. از این رو در منزل سلیمان بن صُرَد خُزاعی گرد آمدند و اقدام به نوشتن نامه‌ای به امام و دعوت از ایشان به کوفه نمودند. دو روز پس از ارسال این نامه، کوفیان ۱۵۰ نامه (که هر نامه شامل امضای یک تا چهار نفر بود) به سوی امام(ع) فرستادند. دو روز بعد نیز نامه‌هایی نزد امام(ع) فرستاده شد. محتوای همه این نامه‌ها درخواست از حضرت برای آمدن به کوفه بود.

امام(ع) از پاسخ دادن به نامه‌ها خودداری می‌کرد تا اینکه حجم نامه‌ها بسیار زیاد شد، آن گاه امام(ع) نامه‌ای نوشت در این نامه آمده است که:

                    ...من، برادرم، عموزاده‌ام و فرد مورد اعتماد از اهل بیتم را می‌فرستم. به او گفته‌ام تا از حال و کار و عقیده شما مرا آگاه سازد. اگر او به من نوشت که آرای شما همان است که در نامه‌هایتان آمده، نزد شما خواهم آمد... امام، فقط کسی است که به کتاب خدا عمل کند، عدالت را اجرا نماید، به دین حق باور داشته باشد و خود را وقف خداوند کند

سفیر امام(ع) در کوفه


امام حسین(ع) نامه‌ای به مردم کوفه نوشت و آن را به پسر عمویش مسلم بن عقیل داد تا عازم عراق شود و اوضاع و احوال آنجا را بررسی کند و به ایشان گزارش دهد.

مسلم پس از رسیدن به کوفه در خانه مختار بن ابی عبیده و بنابر برخی روایات در خانه مسلم بن عوسجه ساکن شد. شیعیان به محل اقامت مسلم رفت و آمد می‌کردند و او نامه امام را برای آنان می‌خواند. مسلم آغاز به گرفتن بیعت برای امام حسین(ع) کرد.در کوفه ۱۲۰۰۰ یا ۱۸۰۰۰ و یا بیش از ۳۰۰۰۰ نفربا امام حسین(ع) بیعت کردند و برای همراهی امام اعلام آمادگی کردند. مسلم نامه‌ای به امام نوشت و پرشماری بیعت‌کنندگان را تأیید کرد و امام را به کوفه فراخواند

یزید هنگامی که خبر بیعت مردم با مسلم و نرمش نعمان بن بشیر (حاکم آن زمان کوفه) با آنان را شنید، ابن‌زیاد را (که آن هنگام حاکم بصره بود) به حکومت کوفه نیز منصوب کرد.ابن زیاد پس از ورود به کوفه به جستجوی پیوندیافتگان با مسلم بن عقیل پرداخت و سران قبایل را تهدید کرد.

روایات تاریخی از ترس مردم در پی تبلیغات همراهان عبیدالله و پراکنده شدن سریع آنان از اطراف مسلم حکایت دارند، تا جایی که شب‌هنگام مسلم تنها ماند و جایی برای خفتن نداشت و در نهایت پس از درگیری، با امان‌نامه محمد بن اشعث تسلیم و به قصر آورده شد؛ ولی ابن زیاد، امان پسر اشعث را بیجا خواند و دستور داد سر مسلم را از بدن جدا کنند

بنابر برخی گزارش‌های تاریخی، مسلم که نگران امام حسین(ع) بود، به عمر بن سعد که قریشی بود وصیت کرد. نخستین وصیت مسلم این بود که عمر کسی را نزد امام بفرستد و آن حضرت را از آمدن به کوفه منع کند در منطقه زباله پیام مسلم که هنگام شهادت به عمر بن سعد گفته بود، به دست امام رسید.


حرکت از مکه به سمت کوفه


امام حسین(ع) پس از چهار ماه و پنج روز اقامت در مکه، در روز سه‌شنبه، هشتم ذی حجه (همان روزی که مسلم در کوفه قیام کرد) به همراه ۸۲ نفر (که ۶۰ نفر آنان از شیعیان کوفه بودند)، مکه را به سوی کوفه ترک کرد.

برخی با تکیه بر شواهد تاریخی و روایی گفته‌اند امام حسین از ابتدا نیت عمره مفرده کرده‌ بود و بدین ترتیب از مکه خارج شد(رجوع کنید به: حج ناتمام)

در یک ماه آخر اقامت امام حسین(ع) در مکه که احتمال سفر آن حضرت به کوفه می‌رفت، بسیاری با این سفر مخالفت کردند و از جمله عبداللّه بن عبّاس و محمّد بن حنفیه نزد حضرت آمدند تا ایشان را از سفر به کوفه منصرف کنند؛ ولی توفیقی نیافتند.

پس از خروج امام حسین(ع) و یارانش از مکه، یحیی بن سعید فرمانده پاسبانان عمرو بن سعید بن عاص -فرماندار مکه - با گروهی از یارانش، راه را بر امام(ع) بستند؛ ولی حضرت اعتنایی نکرد و به راهش ادامه داد.

امام در هر منزل برای جذب افراد یا روشن‌کردن ذهن‌ها تلاش می‌کرد؛ از جمله در ذات عرق، شخصی با نام بشر بن غالب اسدی به امام رسید و اوضاع کوفه را آشفته توصیف کرد. حضرت سخن او را تأیید کرد. آن شخص از امام حسین(ع) درباره آیه «یوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاس بِإِمَامِهِم» پرسید. حضرت فرمود:

                    امامان دو دسته‌اند: دسته‌ای که مردم را به هدایت می‌خوانند و گروهی که به ضلالت دعوت می‌کنند. کسی که امام هدایت را پیروی کند به بهشت می‌رود و کسی که امام ضلالت را پیروی کند، وارد جهنم می‌شود

بشر بن غالب با امام همراه نشد؛ ولی بعدها او را دیدند که سر قبر امام حسین(ع) گریه می‌کند و از یاری‌نکردن حضرت، اظهار پشیمانی می‌کند.

در منطقه ثعلبیه نیز فردی به نام ابوهرّه ازدی به امام رسید و علت سفر را جویا شد. حضرت فرمود:

                    امویان مالم را گرفتند، صبر کردم. دشنامم دادند، تحمّل نمودم. خواستند خونم را بریزند، گریختم.‌ای ابوهره! بدان که من به دست فرقه‌ای باغی(سرکش) کشته خواهم شد و خداوند لباس مذلّت را به طور کامل به تن آنان خواهد پوشاند و شمشیری بُرنده بر آنان حاکم خواهد کرد؛ کسی که آنان را ذلیل سازد.

فرستادن قیس بن مُسهر به کوفه

نقل شده چون امام حسین(ع) به منطقه بطنُ الرُّمّه رسید، برای کوفیان نامه‌ای نوشت و از حرکت خود به سمت کوفه خبر داد. امام نامه را به قیس بن مسهر صیداوی سپرد. او وقتی به قادسیه رسید، گروهی از ماموران ابن زیاد راه را بر او گرفتند تا از او بازجویی کنند. قیس به ناچار نامه امام را پاره نمود تا دشمنان از مضمون آن آگاه نشوند. وقتی قیس را دستگیر کردند و نزد ابن زیاد آوردند، ابن زیاد به او گفت: «به خدا سوگند تو را هرگز رها نمی‌کنم؛ مگر آنکه نام افرادی که حسین(ع) برای آنها نامه فرستاده است بگویی، و یا اینکه بر منبر بروی و حسین(ع) و پدر و برادرش را ناسزا بگویی! در این صورت تو را رها می‌کنم وگرنه تو را خواهم کشت!» قیس قبول کرد و برفراز منبر رفت ولی به جای سب امام(ع) گفت:

                    «من فرستاده حسین بن علی(ع) به سوی شما هستم، نزد شما آمده‌ام تا پیام او را برسانم. به ندای او لبیک گوئید.»

ابن زیاد دستور داد او را به بالای قصر دارالاماره بردند و به پایین افکنند.
فرستادن عبدالله بن یقطُر به کوفه

روایت شده که «امام حسین(ع) قبل از اطلاع از شهادت مسلم، برادر رضاعی (برادر شیری) خودعبدالله بن یقطر را به سوی مسلم فرستاد، که به دست حصین بن تمیم گرفتار و به نزد عبیدالله بن زیاد برده شد. عبیدالله دستور داد عبدالله بن یقطر را به بالای قصر دارالاماره برده تا در برابر مردم کوفه، امام حسین(ع) و پدر بزرگوارش را لعن کند! هنگامی که فرزند یقطر، بالای قصر رفت خطاب به مردم گفت:

        «ای مردم! من فرستاده حسین(ع) فرزند دختر پیامبر(ص) شمایم؛ به یاری او بشتابید و بر پسر مرجانه بشورید.».

عبیدالله چون چنین دید فرمان داد تا او را از بالای قصر به زیر انداختند. او در حال جان‌دادن بود که مردی آمد و او را به قتل رساند. خبر شهادت عبدالله بن یقطر به همراه خبر شهادت مسلم و هانی در منزل‌گاه زباله به امام رسید


 بعد از این قضیه امام حسین(ع) نامه‌ای نوشت و آن را به وسیله یکی از موالیان خود به نام سلیمان بن رزین، برای سران پنج قبیله بصره (یعنی قبایل: عالیه، بکر بن وائل، تمیم، عبد القیس و اَزْد) فرستاد. سلیمان به هر یک از سران بصره به نام‌های مالک بن مسمع بکری، احنف بن قیس، مُنذِر بن جارود، مسعود بن عمرو، قیس بن هَیثَم و عمرو بن عبیداللّه بن مَعمَر نسخه‌ای از نامه امام را رساند. مضمون این نامه‌ها که با متنی واحد نگارش یافته بود، چنین بود:

                «...شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر خدا(ص) فرا می‌خوانم. به راستی که سنّت، از میان رفته است و بدعتها زنده شده‌اند. اگر سخنم را بشنوید و از فرمانم پیروی کنید، شما را به راه درست، هدایت می‌کنم.»

هر یک از بزرگان بصره که نسخه‌ای از نامه امام(ع) را دریافت کردند آن را مخفی نگه داشتند به جز مُنذِر بن جارود که گمان بُرد این امر از نیرنگ‌های عبیداللّه بن زیاد است از این رو در شبی که فردای آن روز ابن زیاد قصد عزیمت به کوفه را داشت، موضوع را به وی گزارش داد. عبیداللّه نیز فرستاده امام(ع) را به حضور طلبیده او را گردن زد


ابن زیاد چون از حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه آگاه شد، حصین بن تمیم -رئیس شرطۀ خود- را همراه با چهار هزار نفر مرد نظامی به «قادسیه» اعزام کرد تا حد فاصل بین قادسیه تا «خفّان» و «قُطقُطانیه» تا «لَعلَع» را دقیقاً زیر نظر بگیرند تا از عبور و مرور کسانی که در این مناطق در تردد بودند مطلع گردند. حر بن یزید ریاحی و هزار سرباز تحت امر او نیز بخشی از این لشکر چهار هزار نفری بودند که از سوی حصین بن تمیم برای جلوگیری از حرکت کاروان امام حسین به منطقه اعزام شده بودند.

ابومخنف از دو مرد اسدی که امام را در این سفر همراهی می‌کردند، نقل کرده است که: «چون کاروان امام حسین(ع) از منزل‌گاه "شراف" حرکت کرد در میانه روز به طلایه‌داران لشکر دشمن رسید." پس امام(ع) به طرف “ذو حُسَم» روان شد

حر بن یزید و سپاهیانش به هنگام ظهر، در برابر امام حسین(ع) و یارانش قرار گرفتند. امام(ع) به یاران خود دستور دادند که سپاهیان حر و اسبانشان را سیراب کنند!

هنگام نماز ظهر فرا رسید، امام به مؤذن خود -حَجّاج بن مسروق جعفی- دستور داد تا اذان بگوید. چون هنگام اقامه نماز شد، امام حسین(ع) پس از حمد و ثنای الهی فرمود:

                    «ای مردم! این، عذری است به درگاه خداوند عزوجل و شما. من به سوی شما نیامدم مگر پس از آنکه نامه‌های شما به من رسید و فرستادگان شما نزد من آمدند و از من خواستند که به نزد شما آیم و گفتید که ما امام نداریم، باشد که به وسیله من خدا شما را هدایت کند، پس اگر بر سر عهد و پیمان خود هستید من به شهر شما می‌آیم و اگر آمدنم را ناخوش می‌دارید، باز گردم.»

حر و سپاهیانش سکوت اختیار کردند و هیچ نگفتند. پس امام(ع) به مؤذن دستور داد که اقامه نماز ظهر را گفت. نماز جماعت برپا شد و حر و سپاهیانش نیز به امام اقتدا کردند. عصر همان روز امام حسین(ع) به یارانش فرمود تا برای حرکت، آماده شوند. سپس از خیمه بیرون آمد و به مؤذن خویش دستور فرمودند تا اعلان نماز عصر نماید. پس از اقامه نماز عصر امام(ع) رو به مردم کردند و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند:

                    «ای مردم! اگر تقوای الهی پیشه سازید و حق را برای کسانی که اهلیت آن را دارند بشناسید، مایه خشنودی خداوند را فراهم می‌سازید. ما اهل بیت نسبت به مدّعیانی که ادعای حقّی را می‌کنند که مربوط به آنها نیست و رفتارشان با شما بر اساس عدالت نیست و در حقّ شما جفا روا می‌دارند، سزاوارتر به ولایت بر شما هستیم. اگر شما برای ما چنین حقّی را قائل نیستید و تمایلی به اطاعت از ما ندارید و نامه‌های شما با گفتارتان و آراءتان یکی نیست، من از همین جا باز خواهم گشت.»

حر بن یزید گفت: من از این نامه‌هایی که شما گفتید، اطلاعی ندارم! ما جزو نویسندگان این نامه‌ها نبودیم. ما مأموریت داریم به محض روبرو شدن با شما، شما را به نزد عبیدالله بن زیاد ببریم

امام(ع) به همراهانش فرمود: "باز گردید!" چون خواستند بازگردند حر و همراهانش مانع شدند. حر گفت: "شما را باید نزد عبیدالله بن زیاد ببرم!"

امام(ع) فرمود: "به خدا سوگند به دنبال تو نخواهم آمد."

حر گفت: "من مأمور به جنگ با شما نیستم؛ ولی مأمورم از شما جدا نگردم تا شما را به کوفه ببرم، پس اگر شما از آمدن خودداری می‌کنید راهی را در پیش گیرید که شما را نه به کوفه برساند و نه به مدینه؛ تا من نامه‌ای برای عبیدالله بنویسم؛ شما هم در صورت تمایل نامه‌ای به یزید بنویسید تا شاید این امر به عافیت و صلح منتهی گردد و در پیش من این کار بهتر است از آنکه به جنگ و ستیز با شما آلوده شوم.

امام حسین(ع) از ناحیه چپ راه «عذیب» و «قادسیه» حرکت کردند؛ در حالی که فاصله آنها تا «عذیب» سی و هشت میل بود، و حر هم با آن حضرت(ع) حرکت می‌کرد
رسیدن پیک عبیدالله

پس از دمیده شدن سپیده صبح، امام(ع) در منزل‌گاه «بیضه»توقف کرد و نماز صبح به جای آورد و سپس با یاران خود حرکت کرد؛ تا اینکه نزدیک ظهر به سرزمین «نینوا» رسیدند پیک عبیدالله بن زیاد نامه‌ای برای حر آورد که در آن خطاب به حر نوشته بود: «چون نامه من به تو رسید و فرستاده من نزد تو آمد، بر حسین(ع) سخت گیر، و او را فرود نیاور مگر در بیابان بی‌حصار و بدون آب. به فرستاده‌ام دستور داده‌ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام.

حر نامه ابن زیاد را برای آن حضرت(ع) قرائت کرد، امام(ع) به او فرمود: "بگذار در «نینوا» و یا «غاضریه» فرود آییم."حر گفت: "ممکن نیست، زیرا عبیدالله آورنده نامه را بر من جاسوس گمارده است!"

زهیر بن قین گفت: "به خدا سوگند چنان می‌بینم که پس از این، کار بر ما سخت‌تر گردد، یابن رسول الله(ص) ! اکنون جنگ با این گروه[حر و یارانش] برای ما آسان‌تر است از جنگ با آنهایی که از پی این گروه می‌آیند، به جان خودم سوگند که در پی اینان کسانی می‌آیند که ما را طاقت مبارزه با آنها نیست." امام(ع) فرمود: «درست می‌گویی‌ای زهیر؛ ولی من آغازکننده جنگ نخواهم بود.»

زهیر گفت: "در این نزدیکی در کنار فرات آبادی‌ای است که دارای استحکامات طبیعی است به گونه‌ای که فرات از همه طرف به آن احاطه دارد مگر از یک طرف." امام حسین(ع) فرمود: "نام این آبادی چیست؟" عرض کرد: عقر امام(ع) فرمود: "پناه می‌برم به خدا از "عقر!"

پس با هم حرکت کردند تا به کربلا رسیدند. حُر و یارانش، جلوی کاروان امام حسین(ع) ایستادند و آنان را از ادامه مسیر، باز داشتند.

وقتی که حُر به امام(ع) گفت: "همین جا فرود آی که فرات، نزدیک است." امام(ع) فرمود: «نام اینجا چیست؟»

گفتند: کربلا

فرمود: اینجا، جایگاه کَرْب (رنج) و بَلاست. پدرم هنگام حرکتش به سوی صفین، از اینجا گذشت و من با او بودم. ایستاد و از نام آن پرسید. نامش را به او گفتند. پس فرمود: «اینجا، جایگاه فرود آمدن مَرکب‌هایشان، و اینجا، جایگاه ریخته شدن خون‌هایشان است.» موضوع را پرسیدند. فرمود: «کاروانی از خاندان محمد(ص)، اینجا فرود می‌آیند.»

امام حسین(ع) فرمود: «اینجا، جایگاه مَرکب‌ها و خیمه‌گاه ما و قتلگاه مردان‌ما و جای ریخته شدن خون‌هایمان است.» آنگاه فرمان داد که بارهایش را در آنجا، فرود آوردند. آن روز مصادف بود با پنج شنبه، دوم محرّم[۹۰] و به نقلی دیگر مصادف با روز چهارشنبه، اوّل محرّم سال شصت و یک هجری بود

نقل شده که پس از منزل گرفتن در کربلا، امام حسین(ع) فرزندان و برادران و اهل بیتش را جمع کرد و به آنان نگاهی کرد و گریست؛ سپس فرمود: «خداوندا بدرستی که ما عترت و خاندان پیامبرت محمد(ص) هستیم که [از شهر و دیارمان] اخراجمان کردند و پریشان و سرگردان از حرم جدمان[رسول خدا(ص)] بیرون شدیم و بنی امیه به ما تعرض کردند؛ خدایا پس حق‌مان را از آنان بگیر و ما را برابر ظالمان یاری ده.»

پس رو به اصحاب کرده فرمود:

اَلنَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ یحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیانُونَ
 (ترجمه: مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان؛ حمایت و پشتیبانی از دین تا آنجاست که زندگی‌شان در رفاه است پس هر‌گاه بلاء و سختی حادث شود دینداران کم می‌شوند.‌)


سپس امام زمین کربلا را که چهار میل در چهار میل وسعت داشت از ساکنان نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خرید و با آنان شرط کرد که مردم را به سوی قبرش راهنمایی کنند و از زائرانش سه روز پذیرایی کنند

پس از فرود آمدن امام حسین(ع) و یارانش در کربلا در دوم محرم سال شصت و یک هجری، حر بن یزید ریاحی نامه‌ای به عبیداللّه بن زیاد نوشت و او را از فرود آمدن امام(ع) در این سرزمین با خبر ساخت. در پی این نامه، عبیداللّه نامه‌ای خطاب به امام(ع) نوشت:

                    «امّا بعد،‌ای حسین از فرود آمدنت در کربلا با خبر شدم؛ امیرمؤمنان -یزید بن معاویه- به من فرمان داده که لحظه‌ای چشم بر هم ننهم و شکم از غذا سیر نسازم تا آن که تو را به خدای دانای لطیف ملحق ساخته یا تو را به پذیرش حکم خود و حکم یزید بن معاویه وادار نمایم. والسّلام»

نقل شده امام(ع) پس از خواندن این نامه، آن را به کناری پرتاب کرد و فرمود:

                    «قومی که رضایت خود را بر رضایت آفریدگارشان مقدّم بدارند رستگار نخواهند شد.»

پیک ابن زیاد به حضرت(ع) عرض کرد: یا اباعبداللّه پاسخ نامه را نمی‌دهی؟ امام حسین(ع) فرمود: «پاسخش عذاب دردناک الهی است که به زودی او را فرا می‌گیرد.»

پیک نزد ابن زیاد بازگشت و سخن حضرت را به او بازگفت. عبیدالله نیز دستور تجهیز سپاه برای جنگ با امام(ع) را داد
ورود عمر بن سعد به کربلا

عمر بن سعد، فردای آن روزی که امام حسین(ع) در کربلا فرود آمد -یعنی روز سوم محرم- به همراه چهار هزار نفر از مردم کوفه وارد کربلا شد. در چگونگی آمدن عمر بن سعد به کربلا گفته شده: عبیدالله بن زیاد، عمر بن سعد را فرمانده چهار هزار تن از کوفیان کرده و به او دستور داده بود تا آنان را به "ری و دَستَبی برده با دیلمیانی که بر این منطقه چیره شده بودند، مبارزه کند. عبیداللَّه همچنین فرمان حکومت ری را نیز به نام عمر نوشته بود و او را به سمت فرمانداری این شهر برگزیده بود. پسر سعد به همراه یاران خود از کوفه بیرون رفت و در منطقه‌ای در بیرون کوفه به نام "حمام اعین" اردو زد. او برای رفتن به ری آماده می‌شد که موضوع قیام امام حسین(ع) پیش آمد و چون امام به سوی کوفه حرکت کرد ابن زیاد، عمر بن سعد را پیش خواند و به او دستور داد نخست به جنگ امام حسین(ع) برود و چون از آن فارغ شد به سوی محل حکومت خود حرکت کند. ابن سعد جنگ با امام حسین(ع) را خوش نمی‌داشت از این رو از عبیدالله خواست تا او را از این کار معاف بدارد؛ اما ابن زیاد معافیت او را منوط به پس دادن فرمان حکومت ری کرد

عمر بن سعد چون اصرار عبیدالله بن زیاد را دید گفت: [به کربلا] می‌روم. پس با چهار هزار نفر سپاهی حرکت کرد و فردای روزی که امام حسین(ع) در نینوا فرود آمده بود به آن جا رسید
آغاز گفتگوهای امام(ع) و عمر بن سعد

عمر بن سعد پس از آمدن به کربلا خواست پیکی سوی امام بفرستد تا از او بپرسد «...برای چه به این سرزمین آمده است و چه می‌خواهد؟» و این کار را به عزره بن قیس احمسی و دیگر بزرگانی که نامه دعوت به آن حضرت(ع) نوشته بودند، پیشنهاد کرد؛ اما آنان از انجام این کار خودداری کردنداما کثیر بن عبدالله شعیبه پذیرفت و به سوی اردوگاه امام حسین(ع) حرکت کرد.

اما چون ابوثمامه صائدی نگذاشت کثیر همراه با سلاح خود نزد امام(ع) برود، بی‌نتیجه پیش عمر بن سعد بازگشت.

پس از بازگشت کثیر بن عبداللَّه، عمر بن سعد از قرة بن قیس حنظلی خواست تا نزد امام حسین(ع) برود و او پذیرفت.

امام حسین(ع) در جواب پیام عمر بن سعد به قره فرمود: “مردم شهرتان به من نامه نوشتند که بدین جا بیایم. اکنون اگر مرا نمی‌خواهند باز می‌گردم.” عمر بن سعد از این پاسخ شاد شد. پس نامه‌ای به عبیداللَّه بن زیاد نوشت و او را از سخن امام(ع) آگاه کرد.

عبیداللَّه بن زیاد در جواب نامه عمر بن سعد، بیعت حسین(ع) و یارانش با یزید بن معاویه را درخواست کرد.
تلاش ابن زیاد برای ارسال سپاه به کربلا

پس از فرود آمدن امام حسین(ع) در کربلا، عبیداللّه بن زیاد، مردم را در مسجد کوفه جمع کرد و عطایای یزید- تا چهار هزار دینار و دویست هزار درهم- را در میان بزرگان‌شان تقسیم کرد و آنان را به یاری عمر بن سعد در جنگ با امام حسین(ع) فرا خواند.

عبیدالله بن زیاد عمرو بن حریث مخزومی را به کارگزاری کوفه گماشت و خود نیز با یارانش از کوفه بیرون آمد و در نخیله اردو زد و مردم را وادار به حرکت به نخیله نمود و [جهت جلوگیری از پیوستن کوفیان به سپاه امام حسین(ع)] پل کوفه را در اختیار گرفت و اجازه نداد کسی از آن عبور کند.
تصویر سازی نبرد در کربلا

به دستور عبیدالله بن زیاد، حصین بن تمیم و چهار هزار سپاهی تحت امر او از قادسیه به نخیله فرا خوانده شدند. محمد بن اشعث بن قیس کندی و کثیر بن شهاب و قعقاع بن سوید نیز از سوی ابن زیاد مأموریت یافتند تا مردم را آماده نبرد با اباعبدالله الحسین(ع) کنند. ابن زیاد همچنین سوید بن عبدالرحمن منقری را به همراه چند سوار به کوفه فرستاد و به او دستور داد تا در کوفه جستجو کند و هر کس را که از رفتن به جنگ اباعبدالله(ع) خودداری کرده است، پیش او بیاورد. سوید در کوفه به جستجو پرداخت پس مردی از شامیان را که برای مطالبه میراث خود به کوفه آمده بود، بازداشت کرده، نزد ابن زیاد فرستاد. ابن زیاد نیز [جهت ترساندن مردم کوفه] دستور قتل او را صادر کرد. مردم که چنین دیدند همگی حرکت کردند و به نخیله رفتند

با گرد آمدن مردم در نخیله، عبیدالله به حصین بن نمیر و حجار بن ابجر و شبث بن ربعی و شمر بن ذی الجوشن دستور داد تا جهت یاری ابن سعد به لشکرگاه او بپیوندند.شمر اولین نفری بود که فرمان او را اجرا کرد و آماده حرکت شدپس از شمر، زید (یزید) بن رَکاب کلْبی با دو هزار نفر، حُصَین بن نُمَیر سَکونی با چهار هزار نفر، مُصاب ماری (مُضایر بن رهینه مازِنی) با سه هزار تن و حصین بن تمیم طهوی با دو هزار سپاهی و نصر بن حَربه (حَرَشه) با دو هزار تن از کوفیان حرکت کردند و به سپاه عمر بن سعد پیوستند. آن‌گاه ابن زیاد، مردی را به سوی شَبَث بن رِبعی ریاحی فرستاد و از او خواست که به سوی عمر بن سعد حرکت کند. شبث نیز با هزار سوار، به عمر بن سعد پیوست. پس از شبث، حجّار بن اَبجَر با هزار سوار و پس از او محمد بن اشعث بن قیس کندی با هزار سوارو حارث بن یزید بن رویم نیز از پی حجار بن ابجر روانه کربلا شدند. عبیدالله بن زیاد هر روز صبح و ظهر، گروهی از نظامیان کوفی را در دسته‌های بیست، سی، پنجاه تا صد نفری، به کربلا می‌فرستاد تا این که در ششم محرم تعداد نفرات سپاه عمربن سعد به بیش از بیست هزار تن رسید عبیداللّه، عمربن سعد را فرمانده همه آنان نمود.
تلاش حبیب بن مظاهر برای گردآوری یارانی برای امام(ع)

پس از گرد آمدن سپاهیان دشمن در کربلا، حبیب بن مظاهر اسدی با دیدن یاران اندک امام(ع) با اجازه امام خود را به طور ناشناس به طایفه‌ای از قبیله بنی اسد رساند و درخواست یاری فرزند دختر پیامبر خدا(ص) را خواستار شد.

بنی اسد، همراه حبیب بن مظاهر اسدی شبانه به سوی لشکرگاه امام حسین(ع) در حرکت بودند که چهار صد یا پانصد سوار از سپاه عمر بن سعد به سردستگی ازرق بن حرب صیداوی در کناره فرات راه را بر آنان بستند. کار به درگیری کشیده شده و بنی اسد به خانه‌هایشان بازگشتند و حبیب به تنهایی نزد امام(ع) بازگشت.
هفتم محرم و بسته شدن آب

در روز هفتم محرم، عبیدالله بن زیاد در نامه‌ای از عمر بن سعد خواست که میان آب و حسین(ع) و یارانش جدایی افکند تا یک قطره از آن ننوشند.

چون این نامه به دست عمر بن سعد رسید به عمرو بن حجاج زبیدی فرمان داد تا با پانصد سوار به کنار شریعه فرات برود و مانع دسترسی امام حسین(ع) و یارانش به آب شوند.

در برخی منابع نقل شده که پس از بسته شدن آب و شدت گرفتن تشنگی، امام حسین(ع) برادر خود، عباس را به حضور طلبید و او را با سی سوار و بیست پیاده به همراه بیست مشک به طلب آب فرستاد. آنان شبانه در حالی که نافع بن هلال جملی با پرچم در پیشاپیش گروه در حرکت بود به راه افتادند و خود را به شریعه فرات رساندند. عمرو بن حجاج که مأمور حراست از فرات بود، به مقابله با یاران امام حسین(ع) برخاست. گروهی از یاران امام(ع) مشک‌های آب را پر کردند و گروهی دیگر چون قمر بنی هاشم(ع) و نافع بن هلال مشغول جنگ شده از آنان در برابر هجوم دشمنان محافظت می‌کردند تا بتوانند آب را به سلامت به خیمه‌ها برسانند. یاران امام(ع) موفق شدند آب را به خیمه‌های امام(ع) برسانند.
آخرین گفتگوهای امام حسین(ع) با عمر بن سعد

با فرود آمدن پی در پی لشکرها در اردوگاه عمر بن سعد، امام حسین(ع) عمرو بن قرظه انصاری را نزد عمر بن سعد فرستاد و به او پیغام داد که می‌خواهم امشب تو را در میان دو اردوگاه ملاقات کنم. شب هنگام، امام(ع) و ابن سعد هر یک با همراهی بیست سوار به محل ملاقات آمدند؛ حضرت(ع) به جز برادرش -ابوالفضل العباس(ع)- و فرزندش -علی اکبر(ع)-، از سایر یاران خود خواست تا فاصله بگیرند ابن سعد نیز فرزندش –حفص- و غلامش را نگاه داشت و به دیگران دستور داد تا عقب بروند. به نقل برخی منابع در این دیدار امام(ع) به او فرمود:...از این خیال و اندیشه ناصواب در گذر و راهی که صلاح دین و دنیای تو در آن است، اختیار کن... عمر قبول نکرد و امام(ع) چون چنین دید فرمود: “خداوند تو را هلاک سازد و در روز قیامت نیامرزد؛ امید دارم که به فضل خدا از گندم ری نخوری” سپس بازگشت.
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, امام حسین, مکه, مدینه, کربلا, ,

نوشته شده توسط رامش در سه شنبه 13 مهر 1395


رخدادهای شگفت‌ انگیز بعد از شهادت امام حسین‌ در منابع اهل سنت

تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
 

رخداد عاشورا و شهادت امام حسین‌(ع)  مهم‌ترین حادثه تاریخ بشریت قرار دارد. عظمت این حادثه را می‌توان با تحلیل زمینه‌ها، چرایی، چگونگی وقوع، پیامدها و آثار آن بررسی كرد. یكی از نشانه‌های عظمت این حادثه، رخدادهای شگفتی است كه غالب آنها شكل خرق عادت داشته و در پی شهادت امام حسین‌(ع) به وقوع پیوست. بعضی از این رخدادها، مربوط به اجزای نظام هستی همچون خورشید، ماه، ستارگان و زمین است. و بخشی دیگر به انبیاء و فرشتگان، و بخشی هم به جنیان و حیوانات اختصاص داشته، و برخی نیز مربوط به انسان‌هاست. دراین نوشتار، با بررسی روایات اهل‌سنت، به برخی از رخدادها و حوادث شگفت انگیز در آسمان و زمین، اشاره خواهد شد.

 

البته بعضی از مورخان متعصب اهل سنت ـ همچون ابن‌كثیر ‌ـ این‌گونه روایات را ساخته و پرداخته شیعه و از مجعولات آنان دانسته‌اند. بنابراین، در این مقاله، تمامی احادیث  و رخدادها را از منابع اهل سنت ذکر خواهیم کرد تا گواهی باشد بر ظلم و جنایت آشکار حکومت بنی امیه در قتل و شهادت فرزند پیامبر که در عصر معاصر وهابیت و مفتیان آل سعود، در ادامه راه جنایتکاران بنی امیه سعی در برعکس نشان دادن این حادثه داشته و دارند.



یكی از رخدادهای عجیبِ پس از شهادت امام حسین‌(ع) در روز عاشورا، بروز كسوف (گرفتگی خورشید) است، كه موجب تیرگی عجیب آسمان و حتی رؤیت ستارگان شد.

 

ترمذی، از دانشمندان اهل سنت و صاحب کتب مشهور حدیثی "سنن ترمذی"، چنین نقل می کند:

 

دَخَلتُ عَلى‏ امِّ سَلمى‏ وهِی تَبكی، فَقُلتُ: مَا یبكیكِ؟ قالَت: رَأَیتُ رَسولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله- تَعنی فِی المَنامِ- وعَلى‏ رَأسِهِ ولِحیتِهِ التُّرابُ. فَقُلتُ: مالَكَ یا رَسولَ اللَّهِ؟ قالَ: «شَهِدتُ قَتلَ الحُسَینِ آنِفاً» (سنن الترمذى، ج 5، ص 657).

 

سنن الترمذى - به نقل از سَلمى‏، دختر امّ سلمه-: نزد امّ سلمى‏ (امّ سلمه) رفتم، در حالى كه مى‏گریست. گفتم: چرا می‌‏گریى؟ گفت: پیامبر خدا را در خواب دیدم كه بر سر و رویش غبار نشسته بود. پرسیدم: اى پیامبر خدا! چرا این گونه‌‏اى؟ فرمود: «اندكى پیش، شاهد كشته شدن حسین بودم».

 

خون شدن تربت امام حسین

 

یکی دیگر از وقایع، خون شدن خاک کربلا اهدایی پیامبر به ام سلمه، همسر خویش می باشد که سال‌ها قبل از ظهادت امام حسین، ضمن پیشگویی شهادت نوه و فرزند خویش، به ام سلمه، توصیه‌های را نیز می‌فرمایند.

 

خوارزمی، دانشمند و مورخ اهل سنت، واقعه خون شدن خاک کربلا را، اینگونه نقل می‌کند:

 

إنَّ سَلمَى المَدَنِيَّةَ، قالَت: دَفَعَ رَسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله إلى‏ امِّ سَلَمَةَ قارورَةً فيها رَملٌ مِنَ الطَّفِّ، وقالَ لَها: إذا تَحَوَّلَ هذا دَماً عَبيطاً فَعِندَ ذلِكَ يُقتَلُ الحُسَينُ. قالَت سَلمى‏: فَارتَفَعَت واعِيَةٌ مِن حُجرَةِ امِّ سَلَمَةَ، فَكُنتُ أوَّلَ مَن أتاها، فَقُلتُ لَها: ما دَهاكِ يا امَّ المُؤمِنينَ؟ قالَت: رَأَيتُ رَسولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله فِي المَنامِ وَالتُّرابُ عَلى‏ رَأسِهِ، فَقُلتُ: ما لَكَ؟ قالَ: «وَثَبَ النّاسُ عَلَى ابني فَقَتَلوهُ، وقَد شَهِدتُهُ قَتيلًا السّاعَةَ». فَاقشَعَرَّ جِلدي، وَانتَبَهتُ وقُمتُ إلَى القارورَةِ، فَوَجَدتُها تَفورُ دَماً، قالَت سَلمى‏: ورَأَيتُها مَوضوعَةً بَينَ يَدَيها. (مقتل الحسين، ج 2 ، ص 96)

 

مقتل الحسين عليه السلام، خوارزمى: پيامبر خدا(ص) شيشه‌‏اى به امّ سلمه داده بود كه خاك صحراى طَف (كربلا) در آن بود. به او فرموده بود: «هر گاه اين خاك، [هم‏رنگ‏] خون تازه‏ شد، هنگام كشته شدن حسين است». [شبى‏] فريادى از اتاق امّ سلمه بلند شد و من، نخستين كسى بودم كه پيش او رفتم. به او گفتم:چرا ناراحتى، اى مادر مؤمنان؟ گفت: پيامبر خدا را در خواب ديدم كه بر سرش خاك نشسته است. گفتم: چرا اين گونه‏اى؟ فرمود: «مردم بر پسرم هجوم بردند و او را كشتند. هم‏اكنون، شاهد شهادتش بودم». من لرزيدم و بيدار شدم و چون به سوى شيشه رفتم، ديدم كه خون از آن مى‏جوشد.

 

خورشیدگرفتگی

 

یکی دیگر از وقایع، مساله خورشیدگرفتگی می باشد که بیهقی، مولف مشهور کتاب حدیثی "سنن الکبری"، واقعه خورشیدگرفتگی را چنین، نقل می کند:

 

لَمّا قُتِلَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام كَسَفَتِ الشَّمسُ كَسفَةً بَدَتِ الكَواكِبُ نِصفَ النَّهارِ، حَتّى‏ ظَنَنّا أنَّها هِيَ (السنن الكبرى، ج 3،  ص 468).

 

السنن الكبرى- به نقل از ابو قبيل-: هنگامى كه حسين عليه السلام كشته شد، خورشيد چنان گرفت كه در ميانه روز، ستارگان، هويدا شدند، تا آن جا كه پنداشتيم [خورشيدْ گرفتگىِ‏] قيامت است.

 

همچنین، ابن عساکر، مولف چیره دست تاریخ اسلام، و نویسنده اهل سنت کتاب "تاریخ دمشق"، واقعه سیاه شدن آسمان در روز عاشورا، را چنین، توصیف می کند:

 

لَمّا قُتِلَ الحُسَينُ عليه السلام اسوَدَّتِ السَّماءُ، وظَهَرَتِ الكَواكِبُ نَهاراً، حَتّى‏ رَأَيتُ الجَوزاءَ عِندَ العَصرِ، وسَقَطَ التُّرابُ الأَحمَرُ. (تاريخ دمشق، ج 14، ص 226)

 

تاريخ دمشق: هنگامى كه حسين عليه السلام شهيد شد، آسمان، سياه گشت و در روز، ستاره‏‌ها پيدا شدند و حتّى ستاره جوزا را در عصر ديدم، و خاك سرخ باريد.

 

سرخ شدن آسمان

 

قرطبی، مفسر بزرگ اهل سنت درکتاب خویش،" تفسیر القرطبی"، واقعه سرخ شدن آسمان بعد از شهادت امام حسین را چنین نقل می کنند:

 

لَمّا قُتِلَ الحُسَينُ بنُ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام احمَرَّ لَهُ آفاقُ السَّماءِ أربَعَةَ أشهُرٍ. قالَ يَزيدُ: وَاحمِرارُها بُكاؤُها. (تفسير القرطبى، ج 16، ص 141)

 

تفسير القُرطُبى- به نقل از يزيد بن ابى زياد-: هنگامى كه حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام كشته شد، كرانه‏هاى آسمان براى او تا چهار ماه، سرخ گشتند، و سرخى آسمان، گريه آن است.

 

همچنین، طبرانی، دیگر عالم اهل سنت، در کتاب "المعجم الکبیر"، سرخ شدن آسمان، را این گونه روایت می کند:

 

حَدَّثَتني جَدَّتي امُّ حَكيمٍ قالَت: قُتِلَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام وأنَا يَومَئِذٍ جُوَيرِيَةٌ، فَمَكَثَتِ السَّماءُ أيّاماً مِثلَ العَلَقَةِ (المعجم الكبير، ج 3، ص 113)

 

المعجم الكبير- به نقل از على بن مُسْهِر-: مادر بزرگم، امّ حكيم، برايم گفت: حسين بن على عليه السلام هنگامى شهيد شد كه من دخترى خردسال بودم. آسمان، چندين روز، مانند خونِ سرخ بود.

 

خون باریدن از آسمان

 

واقعه دیگری که، بعد از شهادت امام حسین توسط حکومت بنی امیه، در منابع تاریخی اهل سنت، ذکر شده است، واقعه باریدن خون از آسمان است که حتی در منابع تاریخی مسیحیان، نیز ذکر شده است. (مراجعه کنید به: روزی که آسمان در انگلیس خون گریه کرد)

 

واقدی، تراجم نگار اهل سنت، در کتاب "الطبقات الکبری"، واقعه خون باریدن از آسمان را چنین، نقل می کند:

 

لَمّا قُتِلَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام مَطَرَتِ السَّماءُ دَماً، فَأَصبَحَت خِيامُنا وكُلُّ شَي‏ءٍ مِنّا مُلِئَ دَماً. (الطبقات الكبرى، ج 1،  ص 505)

 

الطبقات الكبرى- به نقل از نَضره ازْدى: هنگامى كه حسين بن على عليه السلام شهيد شد، بارانِ خون از آسمان باريد و خيمه‌‏ها و همه چيزمان، پر از خون شد.

 

همچنین ابن عدیم حلبی، مولف کتارب "تاریخ حلب"، نیز این واقعه را اینگونه، روایت می کند:

 

لَمّا قُتِلَ الحُسَينُ عليه السلام احمَرَّتِ السَّماءُ مِن أقطارِها، ثُمَّ لَم تَزُل حَتّى‏ تَقَطَّرَت، فَقَطَرَت دَماً. (بغية الطلب فى تاريخ حلب، ج 6، ص 2637).

 

بُغْيَة الطلب فى تاريخ حلب- به نقل از ابراهيم نَخَعى-: هنگامى كه حسين عليه السلام كشته شد، [همه‏] كرانه‏‌هاى آسمان، قرمز شد. سپس اين گونه ماند، تا باريد و خون باريد.

 

خون تازه در زیر سنگ‌ها

 

واقعه دیگر که از منابع حدیثی اهل سنت، ذکر میشود، وجود خون در هنگام برداشتن سنگ ها بعد از واقعه عاشورا و شهادت امام حسین، می باشد که علاوه بر ذکر آن در منابع شیعه در کتب حدیثی اهل سنت، نیز ذکر شده است.

 

طبرانی، در کتاب حدیثی المعجم الکبیر، این واقعه را چنین توصیف می کند:

 

ما رُفِعَ بِالشّامِ حَجَرٌ يَومَ قُتِلَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام إلّاعَن دَمٍ. (المعجم الكبير، ج 3، ص 113)

 

المعجم الكبير- به نقل از ابن شهاب زُهرى‏-: روز كشته شدن حسين بن على عليه السلام، هيچ سنگى را در شام بر نداشتند، مگر آن كه در زيرش، خون بود.

 

و نیز نشانه ها و حوادث خارق العاده دیگر که از ذکر آن صرفنظر میشود.

 

پاسخ بر شبهه شعور موجودات و اجزای هستی

 

به نظر مي‌رسد اگر آياتي همچون: انْ مِنْ شيء إلّا يسبِّح بحمده و لكن لاتفقهون تسبيحهم (سوره اسراء، آیه 44) و نیز: يسبّح لله ما في‌ السماوات والارض (سوره جمعه، آیه 1) را بدون هرگونه توجيه و تأويلي معنا كنيم، چنان كه اجزاي هستي، تسبيح‌گوي حق مي‌تواند باشد و همين، حكايت از گونه‌اي شعور درآنها دارد، همين‌ها مي‌توانند بر شهادت شخصيتي چون ابي‌عبدالله‌(ع) گريان باشند. اما گريه هرچيز متناسب با هموست: ما سميعيم و بصيريم و خوشيم / با شما نامحرمان ما خامُشيم.

 

 اما اين كه گريه اجزاي نظام هستي ـ بر اساس روايات ياد شده‌ـ اختصاص به امام حسين‌(ع) و حضرت يحيي‌(ع) داشته، نيز نشانه‌اي ديگر از عظمت شهادت امام حسين‌ است. چرا كه حتي شهادت حضرت يحيي‌ نيز تأثيري همچون شهادت ابي‌عبدالله‌ بر اجزاي نظام هستي نداشته است.

 

إنَّ الحُسَينَ عليه السلام بَكى‏ لِقَتلِهِ السَّماءُ وَالأَرضُ وَاحمَرَّتا، ولَم تَبكِيا عَلى‏ أحَدٍ قَطُّ، إلّاعَلى‏ يَحيَى بنِ زَكَرِيّا وَالحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليهما السلام. (كامل الزيارات، ص 181)

 

كامل الزيارات- به نقل از ابوبصير، از امام صادق(ع)-: آسمان و زمين، بر شهادت حسين عليه السلام گريستند و سرخ شدند. اين دو، بر كس ديگرى جز يحيى بن زكريّا و حسين بن على عليه السلام، نگريسته‏اند.

 

ابن عساکر، تاریخ نویس مشهور اهل سنت، نیز شباهت حضرت یحی و امام حسین را چنین نقل می کند:

 

لَم تَبكِ السَّماءُ عَلى‏ أحَدٍ بَعدَ يَحيَى بنِ زَكَرِيّا عليه السلام إلَّا الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ. (تاريخ دمشق،  ج 14، ص 225)

 

تاريخ دمشق: آسمان پس از يحيى بن زكريّا عليه السلام، بر كسى جز حسين بن على عليه السلام نَگِريست.

 

رجعت امام حسین، رخداد شگفت انگیر در عصر ظهور

 

و اما در عصر ظهور، رخدادهای شگفت انگیز عاشورا، امتداد پیدا خواهد کرد و بار دیگر و بعد از قیام قائم آل محمد، حضرت مهدی، موعود ادیان و آخرین ذخیره الهی از نسل امام حسین برای نجات بشریت، امام حسین و برخی از ائمه، بار دیگر، به دنیا رجعت و بازگشت خواهند نمود تا مجازات الهی کافران خالص، از همین دنیا، آغاز شود. این بار، عاشورای دیگر، رقم خواهد خورد، لکن در عصر ظهور، جبهه حق، بر جبهه باطل، پیروز خواهد شد.

 

در روایتی، رجعت امام حسین و امیرالمؤمنین علیهما السلام با قیام حضرت مهدی (عج) بیان شده است. جابر از امام باقر(ع) نقل می‌کند که امام حسین(ع) در روز عاشورا، قبل از شهادتش، خطاب به اصحاب و یارانش در کربلا، به تفصیل درمورد رجعت خود و یاران خود در عصر ظهور و هنگام حکومت جهانی امام عصر، سخن گفت:

 

قَالَ الْحُسَيْنُ لِأَصْحَابِهِ قَبْلَ أَنْ يُقْتَلَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِي يَا بُنَيَّ إِنَّكَ سَتُسَاقُ إِلَى الْعِرَاقِ وَ هِيَ أَرْضٌ قَدِ الْتَقَى بِهَا النَّبِيُّونَ‏ وَ أَوْصِيَاءُ النَّبِيِّينَ وَ هِيَ أَرْضٌ تُدْعَى عموراء وَ إِنَّكَ تُسْتَشْهَدُ بِهَا وَ يُسْتَشْهَدُ مَعَكَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِكَ لَا يَجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ الْحَدِيدِ وَ تَلَا قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِيمَ  يَكُونُ الْحَرْبُ بَرْداً وَ سَلَاماً عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِمْ فَأَبْشِرُوا فَوَ اللَّهِ لَئِنْ قَتَلُونَا فَإِنَّا نَرِدُ عَلَى نَبِيِّنَا قَالَ ثُمَّ أَمْكُثُ مَا شَاءَ اللَّهُ فَأَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَنْشَقُّ الْأَرْضُ عَنْهُ فَأَخْرُجُ خَرْجَةً يُوَافِقُ ذَلِكَ خَرْجَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ قِيَامَ قَائِمِنَا. (بحارالانوار، ج 53، ص 61)

 

بشارت باد شما را به خدا قسم اگر این قوم ما را بکشند، ما نخستین کسانی هستیم که نزد پیامبرمان باز می گردیم و تا مدتی که خدا بخواهد توقف خواهیم کرد، آن گاه من اولین کسی هستم که قبرش شکافته می شود و ناگهان از قبر خارج می شوم، در حالی که امیر المؤمنین نیز از قبرش خارج شده و آن هنگامی است که مهدی ما قیام نموده است.

 

 

درباره حوادث خارق‏العاده‏اى (مانند: باريدن خون از آسمان) كه وقوع آنها پس از شهادت امام حسين عليه السلام گزارش شده است، چند نكته قابل توجّه است:

 

1. تحقّق اين امور، استحاله عقلى ندارد (مُحال عقلى نيست). بنا بر اين، وقوع آنها بر پايه ادلّه نقلىِ معتبر از کتب حدیث اهل سنت، قابل اثبات است. علاوه بر اینکه، در منابع حدیثی شیعه نیز، فراوان، ذکر شده است.

 

2. و این گونه حوادث خارق‏‌العاده‌‏اى به قدرى فراوان اند كه هر پژوهشگر منصفى، مى‏تواند با تأمّل در اين گزارش‏ها، اجمالًا به وقوعشان بعد از شهادت امام حسین، اطمينان پيدا كند.

 

3. تمامی احادیث فوق و ذکر شده از منابع حدیثی اهل سنت، ذکر شده است. و از ذکر انبوه احادیث در منابع حدیثی شیعه خودداری شد. حال سوال این است: وهابیت و مفتیان حکومت آل سعود، چگونه، خلافت معاویه و فرزندش یزید را بر مسند مسلمین و جانشینی پیامبر توجیه می کنند؟ و یزید را بر مدار حق، و فرزند پیامبر را بر مسیر دیگر قرار داده اند؟


تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.



:: موضوعات مرتبط: درباره واقعه کربلا، ،
:: برچسب‌ها: تور کربلا, تور زمینی کربلا, تور هوایی کربلا, ,

نوشته شده توسط رامش در دو شنبه 12 مهر 1395


:: هتل درجه الف المیزان کربلا
:: تور کربلا عید فطر
:: رستوران رکن السلطان بهترین رستوران کربلا
:: رستوران کباب نبیل در کربلا
:: هتل روتانا کربلا
:: هتل الاشیقر در کربلا
:: تور کربلا ویژه اردیبهشت
:: نکات مهم در سفر به کربلا
:: رستوران های معروف کربلا
:: رستوران زعفران در شهر کربلا
:: راهنمای سفر به نجف اشرف
:: هتل المحمود کربلا
:: هتل الاشیقر در کربلا
:: اقامت هتل فندق العقیله در کاظمین
:: لذت غذا در رستوران الفردوس کربلا
:: مقبره ذوالکفل نجف اشرف
:: رستوران النخیل در کربلا
:: هتل لارسا کربلا
:: تور کربلا نوروز 98
:: هتل دره الحسین کربلا





تلفن دفتر فروش تور کربلا

54 44 67 43 021

67 43 67 43 021

835 2100 0937

آقای صبوری

ساعات تماس

9 صبح تا 7 بعد از ظهر






:: آبان 1399
:: ارديبهشت 1398
:: فروردين 1398
:: اسفند 1397
:: بهمن 1397
:: دی 1397
:: آذر 1397
:: آبان 1397
:: مهر 1397
:: شهريور 1397
:: مرداد 1397
:: تير 1397
:: خرداد 1397
:: ارديبهشت 1397
:: فروردين 1397
:: اسفند 1396
:: بهمن 1396
:: دی 1396
:: آذر 1396
:: آبان 1396
:: مهر 1396
:: شهريور 1396
:: مرداد 1396
:: تير 1396
:: خرداد 1396
:: ارديبهشت 1396
:: فروردين 1396
:: اسفند 1395
:: بهمن 1395
:: دی 1395
:: آذر 1395
:: آبان 1395
:: مهر 1395
:: شهريور 1395
:: مرداد 1395
:: تير 1395
:: خرداد 1395
:: ارديبهشت 1395
:: فروردين 1395
:: اسفند 1394
:: بهمن 1394
:: دی 1394
:: آذر 1394
:: آبان 1394
:: مهر 1394
:: شهريور 1394
:: مرداد 1394
:: تير 1394
:: خرداد 1394
:: ارديبهشت 1394
:: فروردين 1394
:: اسفند 1393
:: بهمن 1393
:: دی 1393
:: آذر 1393
:: آبان 1393
:: مهر 1393
:: شهريور 1393
:: مرداد 1393
:: تير 1393

آبر برچسب ها

تور کربلا , تور هوایی کربلا , تور زمینی کربلا , تور هوایی کربلا , کربلا , کربلا , تور کربلا هوایی , تور زیارتی کربلا , ثبت نام کربلا , تور زمینی کربلا , ثبت نام تور کربلا , امام حسین , زیارت کربلا , تور کربلا , تور زیارتی به کربلا ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ |